خبر را در صفحه اصلی ببینید
خبر را چاپ کنید
۹۳/۱۲/۰۷ ۰۴:۲۱
شناسه خبر : 6308

از خاطرات پروفسور گوتو در بازدید از پل نو مرودشت در سال ۱۳۵۱

به گزارش “پارس دشت” پروفسور گوتو ژاپنی، فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی توکیو،‌ دارای درجه دانشیابی از همین دانشگاه و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کاناگاو از محققین حوزه اقتصاد کشاورزی است که درباره مزارع ایران تحقیق و مطالعه کرده است. توجه او بیشتر به بررسی تأثیر آبیاری در بهره وری کشاورزی در منطقه مرودشت معطوف بوده ...

f11ren0gekmcjvl825ea

به گزارش “پارس دشت” پروفسور گوتو ژاپنی، فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی توکیو،‌ دارای درجه دانشیابی از همین دانشگاه و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کاناگاو از محققین حوزه اقتصاد کشاورزی است که درباره مزارع ایران تحقیق و مطالعه کرده است. توجه او بیشتر به بررسی تأثیر آبیاری در بهره وری کشاورزی در منطقه مرودشت معطوف بوده است.

 

وی می گوید که اصلاحات ارضی در ایران واحد اداره کشاورزی را از قلعه( یعنی روستای تحت کنترل مالک یا ارباب) به اجتماعات دهقانی (یا خرده مالکی) تغییر داد. و ظهور موتورهای آب در کشاورزی ایران باعث شد که این واحدهای اداره کشاورزی در گروههای کوچکی از همسایگان نزدیک هم در اجتماعات دهقانی متبلور گردد. گوتو در مقاله «ساختار مزرعه داری بعد از اصلاحات ارضی» خود نتایج اصلاحات ارضی را در منطقه مرودشت باز هم بیشتر کاویده است. او در مقاله دیگر خود، تحت عنوان «کشاورزی و نظام آبیاری در ایران« گفته است که اگر چه با اصلاحات ارضی نظام ارباب- رعیتی برچیده شد، اما این به تنهایی برای سامان دادن به وضع مالکیت ارضی کافی نبود. ادامه مالکیت مشاع، مانع استقلال کشاورزان بود و لذا جلو افزایش تولید را می گرفت.

 

وی معتقد است که در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ رکود کار نظام بنه یا کار گروهی نشان دهنده تمایل دهقانان به کسب استقلال فردی بیشتر بود. اما سیاست حکومت مبنی بر ایجاد تعاونی های زراعی، که بسیاری از کشاورزان اجاره دار را به کارگران کشاورزی بدل می کرد، مانع از آن شد که این تمایلات و تلاش ها به جایی برسند و این از مهمترین عوامل دخیل در تطور سیاست های کشاورزی ایران در دهه ۱۹۷۰ بود.

y96vf0pkixujl2yql2e9

متن زیر از جمله یادداشت هایی است که اتوسط پروفسور گوتو، در بازدید وی از روستای پل نو مرودشت، در دفتر خاطراتش ثبت گردیده است:

بیستم سپتامبر ۱۹۷۲ (۲۹شهریور ۱۳۵۱پل نو): امروز صبح سحر بر می خیزم و در کنار مسیر دیروز عشایر، به کمین می نشینم. ساعت هفت و چهل دقیقه گرد و غبارهایی که در دور دست به پا خاسته، به چشم می آید.

 

پیش از همه، مردی که با دم گاوی در دست به این سمت در حرکت است، دیده می شود. کاروان امروز بسیار بزرگتر است. سه دسته شتر و پنج دسته الاغ، بعلاوه اسب ها و الاغ هایی که تک تک اند و پراکنده.

 

گذار این کاروان یک ساعتی به طول می انجامد. از میان کیسه هایی بر پشت الاغ ها نهاده شده و آلاچیق های(چادر) عشایر در آن جای داده شده، بزغاله ها و بره ها سر بیرون آورده اند. بعضی را هم زنان و بچه های سوار بر شتران در آغوش گرفته اند.

 

بدن مردی که راکب اولین شتر دسته است، با هر قدم شتر به تاب می آید و دم گاوش همچون چوب رهبر ارکستری در هوا می جنید. در میانه کاروان چند اسب تزئین شده به چشم می خورند. بر پشت دو تای آنها دخترکانی با لباس های زیبای عشایری نشسته اند. یکی با چارقدی سفید و دیگری قرمز. چارقدهایی که تا قوزک پای دخترکان امتداد دارد.

 

برای ثبت این صحنه زیبا که قلم از بیانش قاصر است، با عجله دکمه دوربینم را فشار می دهم اما حیف که فیلمم سیاه و سفید است. افسوس که فیلمم رنگی نیست. دخترانی با لباس های بسیار زیبای عشایر(افسوس که عکس رنگی نیست).

 

پس از عبور مردان و زنان، نوبت دام ها فرا می رسد. گوسفندان، پراکنده در دشت و چراکنان، سلانه سلانه پیش می آیند. دچار این توهم می شوم که این صحنه دارد مرا در خود فرو می کشد. …”

 

عکس و متن خاطره: برگرفته از وبلاگ روستای پل نوی رامجرد