۱۹:۵۶:۵۰ - دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴
بیماری من و خدمات بیمارستان مرودشت
مطلب وارده: مطلب زیر را یکی از مخاطبان برای «پارس دشت» ارسال نموده است: بنام خدا بیماری من و خدمات بیمارستان مرودشت   جمعه ۱۸/۲/۹۴ حدود ساعت ۱۱ شب ناکهان دچار لرز شدیدی شدم. با دستگاهی که داشتم فشار خونم را گرفتم۱۹ روی ۱۲ با ضربان ۱۱۰ بود. این لرز شدید بدون تب و همراه

31444439

مطلب وارده:

مطلب زیر را یکی از مخاطبان برای «پارس دشت» ارسال نموده است:

بنام خدا

بیماری من و خدمات بیمارستان مرودشت

 

جمعه ۱۸/۲/۹۴ حدود ساعت ۱۱ شب ناکهان دچار لرز شدیدی شدم. با دستگاهی که داشتم فشار خونم را گرفتم۱۹ روی ۱۲ با ضربان ۱۱۰ بود. این لرز شدید بدون تب و همراه با فشار بالا، علامت خوبی نبود. همسرم مضطرب با برادرم تماس گرفت. یک قرص زیر زبانم گذاشتم و دراز کشیدم. تا اینکه برادرم آمد و با اورژانس تماس گرفت. صدایشان را می شنیدم که می گفتند: آمبولانس نمی فرستیم وخودتان او را به بیمارستان برسانید!

 

به هرحال خانواده مرا با آن وضعیت خراب به بیمارستان رساندند. در ورودی بیمارستان یا همان «تریاژ»، جوانی با روپوش سفید ایستاده بود. مثل بقیه ورودی ها، یک شماره به برادرم داد وگفت: «بخش سر پایی، روبروی آزمایشگاه»!

 

خود را به آزمایشگاه رساندیم… آنجا هم چند نفری ایستاده بودند. پرستار بخش گفت: «پذیرش، صندوق». برادرم مرا آنجا گذاشت و رفت. دیگران که وضعیت مرا می دیدند، اجازه دادند به داخل مطب بروم. وضعیتم بدتر می شد و مجبور شدم در طول مسیر، دومین قرص را هم زیر زبانم بگذارم. خانم دکتر به محض دیدن وضعیتم، سریع فشار خونم را گرفته وگفت: «چرا شما را اینجا فرستادند»؟ و سریع برایم نوار قلب، نسخه کرد.

 

دوباره «پذیرش، صندوق».

 

به محض گرفتن نوار قلب، دکتر دستور داد تا سریعأ من را به بخش فوریت ها ببرند تا پزشک متخصص قلب مرا معاینه کند. با این وضعیت، پتو به دوش، راهی را که به سختی آمده بودیم، برگشتیم. نمی دانم چند کیلومتر را طی کردم، چون نه تنها وضعیتم بهتر نشده بود بلکه دچار سرگیجه هم شده بودم! القصه؛ نوار قلب را به دکتر بخش دادند. نگاهی به آن انداخت و به من اشاره کرد روی برانکارد دراز بکشم. سپس نسخه ای به برادرم داد تا آن را تهیه کند و به همسرم نیز گفت: تا بیست دقیقه دیگر باید نوار قلب بگیرد. برادرم به سمت «پذیرش، صندوق، داروخانه» رفت.

 

بیست دقیقه گذشت و همسرم به دکتر گفت: «فرمودید باید نوار قلب دیگری بگیرد، آیا دستور نمی دهید انجام دهند؟» -دستگاه نوار قلب در چند متری من و آن طرف سالن بود- دکتر به همسرم پاسخ داد: مگر شما گیج هستید؟؟ بروید بخش سرپایی!! همزمان برادرم آمپول بدست رسید. آن را به پرستار داد و ایشان هم پس از خالی کردن آن در یک سرنگ، آن را به برادرم داد. برادرم گفت: مگر خودتان آمپول را تزریق نمی کنید؟… ناگهان فریاد دکتر بلند شد و با بیانی نامناسب گفت: یک نفر به اینها بگوید که بروند بخش سرپایی! در این زمان، برادرم با تمام صبوری و متانتش، عصبانی شد و به دکتر گفت: لطفأ از حوزه ادب خارج نشوید، این مریض بد حال است و یک آمپول زدن هم کاری ندارد.

 

من همچنان با حال وخیم، روی برانکارد دراز کشیده و قادر به هیچ کاری نبودم. مرا به طرف بخش سرپایی می بردند که وسط راه آقای دکتر همراه با مأمور انتظامات از پشت سر صدا زد: آهای آقا برگرد!…

 

خلاصه، برادرم را بردند و با آن وضعیت خودم و همسرم که بسیار ترسیده بود، تنها ماندیم! یکی از پرسنل زحمتکش خدمات که شاهد ماجرا بود، برانکارد را بطرف بخش سرپایی برد. آنجا، آمپول کذایی را به من تزریق کردند و طبق دستور همان آقای دکتر، دوباره نوار قلبم را گرفتند وگفتند: یک ساعت دیگر مجددأ باید تکرارشود. برادرم هم حدود بیست دقیقه بعد آمد و نگفت چه موضوعی بین او و دکتر و مامور انتظامات گذشته است.

 

یک ساعت گذشت و سومین نوار قلب هم از من گرفته شد. پزشک بخش پس از رویت گفت: از نظر من مرخص هستی ولی دستور آن را باید پزشک فوریت ها صادر کنند و باز برادرم رفت (تا این زمان بیش از پنج بار برادرم مسیر فوریتها- سرپایی- پذیرش- صندوق و داروخانه را طی کرده بود). ساعت سه نیمه شب دستور مرخصی صادر شد. بنده ضمن تشکر از خانم دکتر به ایشان عرض کردم: شما خودتان پزشک هستید و من حدود چهار ساعت در این بخش بستری بودم. فوریتها که برای من کاری نکرد. وی نیز گفت: «نمی دانم! دستور بستری را فوریت ها صادرکرده و خودشان هم باید ترخیص کنند….

***

خلاصه به هر ترتیبی بود، آن شب گذشت اما نکات بسیاری در ذهن ما بعنوان شهروندان این شهر نقش بسته است که در ذیل بیان می گردد:

 

۱-مگر تریاژ ورودی که متصل به بخش فوریت ها می باشد، مسئول اولویت بندی بیماران نیست؟ من که به محض ورود، خودم اعلام کردم فشار خونم بالا است و وضعیت عمومی و ظاهری مرا هم دیدند. پس ناهماهنکی های بعدی برای چه بود؟

 

۲-فاصله طولی بین بخش فوریتها- سرپایی- پذیرش-صندوق چرا اینقدر از هم دور است؟ در حالی که با وضع موجود، هر مریض یا همراه او چند بار باید این مسیر طولانی را طی کند.

 

۳-پزشک محترم بخش سرپایی، پس از رویت نوار قلب، بنده را به بخش فوریتها ارجاع دادند که پزشک متخصص قلب نظر بدهد. قضاوت کنید با آن حال بد، یکبار پیاده این مسیر را آمده بودم و حال باید برمی گشتم!

 

۴-پس از انتقالم به بخش فوریت ها، چه کاری برای من انجام شد؟ در حالی که بخش آنچنان شلوغ هم نبود. جز اینکه گفتند روی آن برانکارد دراز بکش و داستان آمپول و تحقیر و… و مجدد مراجعه به بخش سرپایی ! پیش آمد.

 

۵- اگر پس از دیدن نوار قلب اول دکتر، مشکل من را قلبی تشخیص داده بود، آیا آن همه رفت و آمد برای من خطر نداشت؟

 

۶ – مگر تجویز و تزریق آمپولی که به گفته خودشان، مورفین بود، نباید همان جا صورت می گرفت؟ به عبارتی این آمپول ها نباید در اختیار فوریت ها باشد؟!….

نکته: در این بین به ذهنم رسید که پزشک متخصص فوریت ها (اینترن واحد بین الملل دانشگاه غلوم پزشکی شیراز ) بود که در پردیس کیش احتمالأ درس خوانده و دوره عملی را با مریض های مرودشتی می گذرانند!!!

 

۷ – آیا در بخش فوریت ها نباید حداقل یک پزشک عمومی مستقر باشد؟ اینترن تحت نظر پزشک است یا پزشک تحت نظر اینترن ؟!!!

 

۸ – طبق فرموده وزیر محترم بهداشت، مگر نباید در بیمارستان پزشک متخصص مقیم حضور داشته باشد؟

 

۹ – مگر پزشک عمومی ومتخصص در شهر کم داریم؟ چرا طی فراخوانی از آنان دعوت به عمل نمی آید تا هر شب در بیمارستان دومین شهر استان، پزشک متخصص، جراح و پزشک عمومی به اندازه کافی کشیک داشته باشیم؟

 

۱۱ – مسئولین به جای کلنگ زدن بیمارستان جدید!!!چرا به فکر تجهیز بیمارستان فعلی واستخدام چندین پزشک با تخصص های مختلف به خصوص برای شیفت شب نمی باشند؟

 

۱۲ – چرا بیمارستان قدیم بلا استفاده مانده -اختصاص به شبکه بهداشت و اورژانس یافته- و به عنوان دومین بیمارستان شهر تجهیز نمی شود؟

 

۱۳ –در این چند سال اخیر چند پزشک متخصص بومی به شیرازرفتند؟ دلیل آن چیست؟ آیا تا به حال آسیب شناسی در این زمینه انجام گرفته است ؟

 

۱۴ – در شب مذکور شش برگ نسخه از دفترچه بنده مصرف شده و با توجه به اینکه اداره بیمه طی زمان مشخص دفترچه را تعویض می کند، آیا این برای من و امثال من مشکل ایجاد نمی کند؟ مگر برای هر مریض با این وضعیت، دستورات پزشک که در برگه ای نوشته می شود، نباید حکم پرونده داشته و یک جا کارهای پذیرش و حسابداری انجام گیرد؟

 و …

فرمودۀ رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) «مرا خادم مردم بدانید، بهتر از آنکه رهبر بخوانید» وفرموده مقام معظم رهبری «ما می توانیم» را کجا قاب گرفته ایم؟ وصیت نامه شهید حمید باکری، همیشه پیش رویم است که فرموده «دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند.. جزء دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود». و باز به فرموده ایشان «آیا کسانی که احساس مسئولیت می کنند، باید از شدت مصائب و غصه ها دق کنند»؟

 

والسلام

علی اصغر محمد ی زاده – فرهنگی باز نشسته

  1. علی   خرداد ۱۱, ۱۳۹۴  

    برادر من برو خدارو شکر کن که زنده از زیر دست پزشکان( جلادان) واحد بین الملل بیرون اومدی…. واحد بین المللی که بزرگترین ظلم به مردم مظلوم مرودشت بود که موش آزمایشگاهی یه عده پولدار بشن. واحد بین المللی که نماینده فعلی و قبلی بهش افتخار می کنند و پژشم میدن. واحد بین اللملی که هیچ جای دیگر قبول نکرد که بیمارستان آموزشی اش بشه اینا با افتخار قبول کردن. و بزرگترین خیانت را در حق مردم انجام دادن.
    برادر بزرگوار، هرکدام از ما یک بار فقط یک بار خدای نکرده کارش به بیمارستان مرودشت افتاده باشد انچه که شما مرقوم داشته ای را خود لمس کرده است.
    بنده خودم؛ برای مادرم بعد از ظهر یک روز تعطیل مشکلی پیش امده بود ( تکه چوب کوچکی در چشم ایشان فرو رفته بود و بیرون امده بود اما جای آن در چشم مادرم مانده بود و چشم ایشان سوزش بسیار شدیدی داشت.) بلافاصله ایشان را به -تنها بیمارستان شهر ۲۰۰ هزار نفری بردم.- حال بماند که همان اول در گفتند مشکل اورژانسی نیست و ببرید پزشک عمومی ویزیت کنن و شاید ۴۵ تا ۵۰ دقیقه شد که نوبت مان شود. واین مشکل پذیرش و صندوقی که شما گفتید که باید به اندازه یک کیلومتر راه رفت حال اگر بیماری همراه نداشته باشد چه خواهد کشید هم بماند. خلاصه بعد از ویزیت چشم مادرم توسط پزشک واحد بین الملل به من گفتند دو تا پماد برای ایشان نوشته ام که بلافاصله مصرف کنند. و من امدم داروخانه و نسخه را تحویل دادم و باز بعد از بیست دقیقه ( که شلوغی بیش از حد به دلیل همین بسیار کم بودن امکانات نسبت به جمعیت است. که از این لحاظ با توجه به اینکه چندین جای کشور برای تحصیل و یا کار و زندگی حضور داشته ام مرودشت محروم ترین جای کشور است.) داروها را تحویلم دادند و من بلافاصله برگشتم خانه تا در چشم مادرم که با برادرم فرستاده بودمش خانه به دلیل درد و سوزش شدیدی که تحمل می کرد ضماد کنم. اما در کارتون های داروهارا که باز کردم دیدم هردو قطره هستند و اصلا پماد نیستند. گفتیم شاید دارو همان است حالا پمادش را نداشته اند قطره اش را داده اند ولی اسم هایشان هم با آنچه که یادم بود دکتر گفتند فرق می کرد و با توجه به اینکه روی قطره ها نوشته شده بود بدون تجویز پزشک هرگز استفاده نشود و اینم عضو حساسی مانند چشم که زیاد شنیده ایم با مصرف اشتباه یک دارو خدای نکرده کسی کور شده است و با توجه به نزدیکی خانه مان به بیمارستان سریعا برگشتم به بیمارستان تا ببینم دارو ها درست هستند یانه. حال از معطلی درب اورژانس بیمارستان (بخوانید پارکینگ) که هرجا بتونن از مردم پول بگیرن یه راهی گذاشتن، که روی اعصاب است برای یه مبلغ ناچیز حق پارکینگ، بگذریم. بعد از کلی دعوا با مریضا و پذیرش پزشک عمومی رفتم پیش پزشکی که دارو ها را نوشته و نشانش دادم میگه من اصلا اینا را ننوشتم کی این قطره رو بهت داده؟ میدونی این قطره چه قدر عوارض داره!!! داروسازای بی سواد و… همون دو تا پمادی که قبلا اسمشو اورده بود دوباره آورد و روی نسخه بیماراین بار با یک خطی که یه کم بهتربود و کمی حروف انگلیسی اش قابل خواندن بود اسم آن دو تا پماد را نوشته به من دادند. (حال اگر ما این قطره ها را استفاده کرده بودیم و خدای نکرده مشکلی برای چشم مادرم پیش آمده بود چه کسی پاسخگو بود!!!!). داستان به این جا ختم نشد ادامه اش را هم بخوانید جالب تر میشود بر گشته ام به داروخانه میگویم این دارو ها را اشتباه داده اید نشان دکتر داده ام دو تا پماد دیگه بوده. منو راهنمایی کردند به دو تا خانم که نشسته بودند آنجا و مشغول بلند بلند خندیدن بودن که حالا به حساب پزشک داروسازهستن و مسئول فنی داروخانه با یک وضعیت بسیار نامناسب که حالا ظاهرشان با توجه به اینکه اینها معمولا در یک خانواده فوق پولدار بزرگ شده اند که ترمی ۱۵ تا ۲۰ میلیون برایشان رقمی نیست که بچه هاشونو بفرستن به زور پول دکتر بشن و بعد از مردم بدبخت درش بیارن شاید زیاد جای تعجب نداشته باشد ولی اینکه در یک بیمارستان دولتی این گونه باشند جای حیرت دارد. به آنها هم نسخه ام را داده که بالای نسخه بیمار پزشک اسم دو پماد را نوشته بود حالا افتاده اند به کنکاش که اون خط کم رنگی کاربنی که پزشک قبلا نوشته بوده چی بوده. که به این نتیجه رسیدن که پزشک بی سواد!!! اصلا چیزی که نوشته اصلا وجود نداره!!!! و حالا هی این به اون میگه با خنده ی بلند خب این قطره ها را از کجا اوردی بهش دادی اونم با خنده بلند که تو اینا رو دادی که این جا من سرشان داد زدم ( من آدم عصبانی ای نیستم اما همه اش فکر مادرم بودم که داشت زجر می کشید) داروی درست رو بدین من برم حالا وقت نیست که تعیین کنید کی اشتباه کرده شما هم حتما مثل پزشک، واحد بین الملل درس خوندین. که دوباره هر هر زدن زیر خنده که آره آره…(در واقع خوشبینانه اش رو بگم ….. توی اون داروخانه و کاری به این همه مریض معطل هم نداشتن.)که با عصبانیت دوباره من گفتن برین صندوق. رفتم صندوق حالا داره دنبال فیش قبلی ام میگرده که من فکر کردم می خواد ما به التفاوتشو ازم بگیره من دیدم داره معطل میکنه گفتن پول اون قبلی ها رو که پس دادم هیچی پول این جدیدا چند میشه تا بپردازم برم سریع تر . خلاصه سریعتر گشته پیداش کرد و میگه بیشتر پول دادی این قرص استومینوفن و چسب رو هم بگیر!!! و من که همش به فکر مادرم بودم سریع گرفتم و آمدم بسمت خروجی. و تو یه راه تنها چیزی که می شنیدم گلایه بود که از زبان مریضا و همراهانشون نثار مسئولین بیمارستان و شهر میشد. و حالا درک می کردم که چرا ملت همین جور که دارن رد میشن بد و بیراه میگن حالا میفهمیدمشون و منم که توی عمرم از دهانم در نیامده بود توی راه که می رفتم دهانم به گلایه باز شد نمی دانم شاید کمی آروم تر می کند آدم را. ولی میدانم این راهش نیست اگر هر کس میاید به بیمارستان یا هر اداره ی دیگری در این شهرستان( همین یک سال برای سهم دولت منزلمان در پلاک ۱۰۱ که سند هم داشته ولی نماینده محترم مجلس مهندس برومندی مرحمت فرمودند منت گذاشتند یک میلیون ازمان گرفتند و قراره سند!!! بهمون بدن چندین و چند بار به اداره راه و شهرسازی رفت و آمد داشته ام انجا خیلی بدتر از بیمارستان است منتها ادارات دیگر مستقیما با جان ملت در ارتباط نیستند به چشم نمی آیند. آنجا هم سیل ناسزا است که در راهرو ها از ملت به سمت نماینده و مسئولین روانه می شود.) و این ایرادات را می بیند و این قدر بهش فشار میاید فقط با ناسزا خودش را آرام کند و برود تا ببیند کی دوباره کارش به یکی از این ادارات دولتی می افتد. به این شیوه هیچ چیز اصلاح نمی شود و وضع از این هم بدتر می شود.

    • شهرام صحرایی   خرداد ۱۲, ۱۳۹۴  

      نازنینا حرف دل مارو زدی….. از ماست که بر ماست……. اگر بعد از مراجعه به ادارات شهرستان و نارضایتی حاصله فقط زیر لب گلایه کنیم و دعا کنیم که دیگر کارمان به اینجا ها نکشد( کاری که اغلب ما می کنیم) چیزی درست نمی شود و اصلا فلسفه این نهاد های خدماتی چیست؟! ما باید در زمان انتخاب نماینده چشمانمان را باز کنیم و به دور از طایفه گرایی و…. فرد شایسته را انتخاب کنیم.همین بیمارستان مرودشت که حالا شده درد همه ی ملت مظلوم مرودشت، بعد از مدیریت دکتر کسایی رئیس سابق شبکه بهداشت و درمان مرودشت، که متخصص قلب بودند و یه مدت کوتاه با حمایت دلسوزان بهداشت و درمان شهرستان سر وسامانی به وضعیت بهداشت و درمان شهرستان داده بودند و تمام متخصصان در بیمارستان مقیم بودند. فقط به دلیل مخالفت نماینده و این دلیل که ایشان صادقانه و با پشتکار مثال زدنی و بدور از سیاسی کاری کار میکردند و توجهی به خواسته های … نماینده در موارد …. نمی کردند. روزی که بیمارستان دوم مرودشت قرار بود کلنگ زده شود. که با تلاش خود دکتر کسایی و دیگر دلسوزان و خیر خداخواه به نتیجه رسیده بود. آقای محترم مهندس نماینده شهر ما تنها مطالبه اش از وزیر این بوده که این آقای دکتر کسایی دیگر نباشند. و با تهدید وزیر مزد تلاش های تیم مدیریتی شبکه بهداشت را می دهند برای شاید نزدیک به دو سه هزار رای که یکی از اعضای سابق شورای شهر به اعتقاد نماینده دارند و چون دکتر کسایی مسئولیتی به ایشان در شبکه بهداشت نداده بودند با ایشان لج افتاده بودند و از نماینده خواسته بودند اگر رای قوم من را می خواهی( بدبختی ما اینجاست)ایشان نباشد.
      و اکنون هم که همین زمین های پلاک ۱۰۱ که می فرمایید منت هم بر سرمان می گذارند و در بوق و کرنا کرده اند که نماینده چه کرده اند!!!!…..بیایید پول بپردازید به اداره راه که برای مسکن هایی که سند داشتید دوباره سند بدهند و تبلیغات زود هنگام انتخاباتی نماینده را در آسفالت شصت متری و بنرهای ۶*۴ که در تشکر اهالی !!!! از ایشان می شود را تامین کنیم.
      بله ….. از ماست که برماست…..

  2. ربیعی   خرداد ۱۳, ۱۳۹۴  

    سلام
    آقای محمد زاده عزیز سناریو شما خیلی زیبا بود. اگر بیمارستان مرودشت را یک اداره در نظر بگیریم تنها اداره ای است که تمام نیروهای آن در جای خود هستند و به موقع کار ارباب رجوع را انجام می دهند ولی به دلیل شلوغی و عجله کردن خود بیمار و همراهان یک وضعیت به ظاهر نامناسب ایجاد میشود.
    جهت روشن شدن شما و خوانندگان عزیز چند نکته را عرض می کنم:
    اول که: تریاژ محلی است بیماران را دسته بندی می کنند که بیماران بدحال به خاطر بیماران با وضعیت بهتر فراموش نشوند به رسیدگی سریع تر شود.
    فرد مسول این قسمت نیز آموزش دیده و مجرب می باشد و در صد خطای آن نزدیک به صفر است. اگر ما بیماران به نوع دسته بندی ایشان اعتماد نکنیم و اعتراض داشته باشیم موجب تنش می شود بهتر است اعتماد کنیم بجای اعتراض.
    دوم اینکه: فاصله زیاد بین صندوق، فوریت و بخش سرپایی به دلیل تعمییرات بیمارستان می باشد و اگر صبر و خودداری داشته باشیم بجای درگیری با پزشک و پرستار خواهیم دید که یک فوریت مطابق استانداردهای موجود خواهیم داشت
    سوم: دانشجویان واحد بین الملل زیر نظر اساتید دانشگاه شیراز تحصیل می کنند و نه تنها بی سواد نیستند بلکه خیلی هم علم بالایی دارند
    چهارم اینکه: تا وقتی به پزشک و یا پرستار توهین نشود نیرو انتظامی مداخله نمی کند حقیقت این قسمت با وجدان خود شما
    و درآخر اینکه: بهتر است نه تنها شما بلکه همه ما به عنوان یک مراجعه کننده به بیمارستان علاوه بر داشتن سعه صدر، تغییرات مفید و سازنده بیمارستان را ببینیم و یک مقایسه با پنج سال پیش کنیم ببینیم که چه رشد چشمگیری داشته است بیمارستان فقط بخش فوریت و سرپایی نیست که همین دوبخش نیز خیلی نسبت به گذشته بهتر شده اند و ما شهروندان بجای کله و شکایت بهتر است با پیشنهادات خودمان باعث بهتر شدن آن بشویم نه اینکه با دعوا و گلایه و زیر سوال بردن همه چیز و همه کس دلسردی مسولان را
    بخریم. شما به عنوان یک فرهنگی بازنشسته می توانید از قلم خود برای کمک استفاده کنید

  3. مرودشتی   خرداد ۱۳, ۱۳۹۴  

    بادیدن این مطلب کنجکاو شدم وسری به سایت بیمارستان شهید مطهری مرودشت زدم واخبار این بیمارستان رادرماههای گذشته مرور کردم.نکات جالبی رو دیدم ،تجلیل ازجانبازان که دونفرازاونهاپزشکان متخصص شهرمون هستند،برگزاری نمایشگاه دوچرخه باهدف فرهنگ سازی برای زندگی سالم،تجلیل ازتلاش های گروههای درمانی وکارگری،برنامه کوه نوردی باشعار افتخارخدمت به ۳۵۰۰۰بیمار،افتتاح بخش های بازسازی شده داخلی واطفال،افتتاح سیستم انتقال تصاویر دیجیتال،انتقال مادر باردار بابالگرد،برگزاری مانور تخلیه بیماران،فرهنگ سازی برای شستشوی دست،تجلیل های مسولین شهرستان ودانش آموزان از تلاشهای پرستاران،خارج کردن غده ۱۰کیلویی از شکم بیمار،ترویج زایمان طبیعی،اجرای موفق طرح تحول سلامت،تقدیرهای وافتخاراتی چون برترین بیمارستان درطرح ایمنی بیمار وحاکمیت بالینی وبهداشت محیط،وبسیاری فعالیت های دیگر رومشاهده کردم که نشان از یک مجموعه فعال وپویادارد.امیدوارم مسولین این بیمارستان که علاوه بروظیفه درمان مردم شریف مرودشت باردرمان شهرستان های شمال فارس را به دوش می کشند بتوانندبیش ازپیش درراه خدمت به مردم موفق وپیروزباشند.

  4. مرودشتی   خرداد ۱۵, ۱۳۹۴  

    مسولین محترم سایت پارس دشت؛ امروز صبح پیام من روباتاخیرگذاشتیداما الان حذف شده، چرا؟

  5. من   خرداد ۱۶, ۱۳۹۴  

    درود بر مرودشتی عزیز
    برادر می دانی ان مادر باردار که به شیراز با بالگرد انتقالش دادند چه شد ؟ یک پزشک که پست بالایی هم در آن بیمارستان دارد به دلیل سهل انگاری باعث شد به کما برود و انتقال به شیراز و پس از چند روز خدا روح ان مادر باردار را شاد کند چهلمین روز در گذشتش هم گرفتند۱

  6. مرودشتي ديگر   خرداد ۱۷, ۱۳۹۴  

    مرودشتی عزیز اضافه کردن امکانات که مهم نیست‏ مهم به کار گرفتن اونا برای بهبود حال مریضه. وقتی بهترین امکانات باشه ولی کشیک شب نباشه ازش استفاده کنیم چه فایده داره؟

  7. محمد دبیری   خرداد ۲۰, ۱۳۹۴  

    سلام اینکه شهروندان شهر وقت میذارن و مشکلات و معضلات شهر را برای درج در اختیار رسانه ها قرار میدن شایسته تقدیر هست جناب ربیعی عزیز بنظر میرسه که نوشته شما از اولین کلمه با توهم توطئه همراه است
    فرموده اید سناریو؟؟ درک تفاوت یک سناریو با واقعیت محتاج یک تلفن به مدیر سایت و یا صاحب این نوشته بوده تا مدارک و مستندات وی را به جای قضاوت عجولانه ببینید
    همینقدر که این شهروند محترم برای تایپ و ارسال این مطلب وقت گذاشتن شما دوست عزیز هم که از ادبیات و پاسخگوییتون بنظر میرسه اطلاعات کافی در مورد بیمارستان دارید ای کاش به همین اندازه وقت میگذاشتید و پیگیری میکردید دوم هم اصلا تمام بیمارستان متخصص حرف شما هم تمام و کمال قبول آیا فکر نمیکنید یه ذره تعهد شهروندی هم در این میان لازم هست ؟هنر مدیریت همین داشته ها هست شاید تا صد سال دیگه امکانات بیمارستان از این حد و حدود بالاتر نره پس بیاین به جای توجیه از حداقل داشته ها حداکثر استفاده را ببریم

  8. صمد   خرداد ۲۴, ۱۳۹۴  

    اقای محمدی زاده عزیز با سلام.
    وقتی با شما که خود و خوانواده محترمت از هیچ گونه جان فشانی در راه وطن کم نگذاشته اید اینطور رفتار میکنند خدا به داد افرا د بی بضاعت عادی برسه. شما از تجهیز بیمارستان قدیم صحبت میکنید اقایان در فکر تعدد کردارهای تبلیغاتی هستن نه رفاه امثال شما. ۲۰ سال پیش از خود من پول انشعاب فاضل اب گرفتن و حالا کلنگ میزنند و مدعی شایسته سالاری نیز هستند. این تازه گوشه ای از کمبودهای این شهر با این درامد کلان است که شما به زبان اوردید و امیدواریم که ملت فهیم مرودشت به فرموده حضرت علی (ع) که فرمودند: از بین دولتمردان خود، متعهدترین را انتخاب کنید زیرا که انان اگر متخصص پستی نبودند ان را نمی پذیرند و به اصلحش وا میگذارند، دست به دست هم دهند و در این دور جدید با اتخاب خودا بادانی و رفاه را به این شهر باز گردانند و با شفای عاجل برای شما و تمامی بیماران بلاخص مجروحان دفاع مقدس.

  9. خدای من؟؟؟؟/   تیر ۱۰, ۱۳۹۴  

    آقای ربیعی واقعا حرفاتون انراحت کننده هست.
    اول ک این بندهخدا به حرف تریاژ گوش کرده و نکه سر خورد عمل کرده باشه.حالا شما ایشون رو متهم به این میکنین که سرخود رفته پیش دکتر عمومی؟مشکل از خطای مسیول تریاژ بوده.
    دوم اینکه فاصله بین صندوق و داروخونه و فوریتها و پزشکای عمومی نسبت به قبل کمتر شده و این دوستمون هنوز به این فاصله که بازم زیاده اعتراض داره نه فاصله قبلی.همه میدونیم ک پزشکای عموی قبلا جلو در ورودی شرقی بودن و داروخونه و صندوق دقیقا ته ته راهرو(جاییکه الانم هستن).پس ببینید قبلا چقدر افتضاحتر از الان بوده.بعدم الان چندین ماهه مثلا دران تعمیر میکنن.مگه دارن برج میسازن که ایقد باید طول بکشه.بابا من تو این چند ماهه هروقت رفتم میبینم کسی اونجا کار بنایی و تعمیر نمیکنه و همیطور بحال خود ولش شده.مگه یه دوتا جرز برداشتن و ساختن دوتا سرویس بهداشتی بیشتر از ده روز برای بییمارستان باید طول بکشه؟الان چند ماهه که دارن تعمیر میکنن؟بعدم که تعمیر بشه باز فاصله این قسمت پزشکای عمومی تا داروونه و صندوق چندین برابر میشه.باید یه فکر اساسی کنن برای این مسیله.داروخونه و صندوق و پذیرش و دکترای عمومی باید کنار هم باشن.اینکارم براحتی و با جابجایی امکان پذیره.
    سوم اینکه شما اعتقاد دارین که دانشجویان بین الملل با سوادن؟خدایا این دیگه چ ادعایه؟اقا نزن این حرفو ک مورد تمسخر قرار میگیری.همه میدونن که بین المللیا فرق استفراغ و ابگوشت هم به زور متوجه میشن چه برسه به مسایل پزشکی.شرم اوره.تازه برادر من اکثر این دوستان بین المللمون از لحاظ تعهد کاری و برخورد با ارباب رجوع هم کارشون میلنگه.نمونش خنده های و تمسخر و لوده بازی هم دونفر خانمی که تو دارخونه این اقای محترم رو رنجونده خاطر کرده
    چهارم تا حالا کی دیدیه که انتظامات بیمارستان با یه پرسنل خاطی بیمارستان برخورد کنه؟همیشه بیمار رو مقصر میدونن.همیشه میگن بیمار توهین میکنه در صورتی که اینطور نیست
    نتیجه اینکه اومدن واحد بین الملل یمکی از بزرگترین خیانتها به شهر مرودشت و شهروندانش بود.امیدوارم کسی که این خیانت رو کرده از طریق بیماری تاوان این خیانتشو بده.واسلام


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر