۱۹:۴۸:۱۰ - شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
چه کسی درد دل ما را به «روحانی» خواهد گفت؟
بیا «مرودشت» و حال ما ببین، آقای روحانی بیا تقدیر و فال ما ببین، آقای روحانی   بشین تا سیت بگم درد دلم بی پرده کاکا جون بشین تا سیت بگم دنیا چقدر نامرده کاکا جون   نه از روم و نه از زنگیم، کمی دلگیر و دلتنگیم اگه وقتش بشه با اذن رهبر خوب

rohani - Copy

بیا «مرودشت» و حال ما ببین، آقای روحانی

بیا تقدیر و فال ما ببین، آقای روحانی

 

بشین تا سیت بگم درد دلم بی پرده کاکا جون

بشین تا سیت بگم دنیا چقدر نامرده کاکا جون

 

نه از روم و نه از زنگیم، کمی دلگیر و دلتنگیم

اگه وقتش بشه با اذن رهبر خوب می جنگیم

 

بــرای ســربلندی وطن «جون» داده ایم اما

به راه دین و میهن، بارها «خون» داده ایم اما

 

شده کارخونه ها تعطیل و مردا نصفشون بی کار

تب سالک بلای جون و نصف بچه ها بیمار

 

نداریم آب کـــافی و زراعت کلهم تعطیل!

کساده کسب و کار ما، تجارت کلهم تعطیل!

 

سه چهار تا سنگ تخت جمشید، شده دار و ندار ما

گرفتاری و بی پولی، شده فـــــرجام کار ما

 

و مسئولا حالا می خوان بگن اینجا همه خوبند

بگن کلا همه شادن، اونام پُــرکار و محبوبند

***

 

دیروز وسط خیابون، یکی از شعرای خوش ذوق شهر دستی روی شونه هام گذاشت و نگهم داشت. بعد هم شعر بلندشو برام خوند و گفت: نظرت چیه؟ می خوام حال و هوای واقعی شهرمون را برای آقای رییس جمهور توضیح بدم. من با بی تفاوتی جواب دادم: خوب که چی؟

 

اون که از برخورد من شوکه شده بود گفت: می خوام هر طوری شده شعرمو به دست ایشون برسونم تا وضعیت ما رو بدونند. وقتی دید من چیزی نمی گم با ناراحتی پرسید: نکنه ترسیدی یا بی خیال شدی؟ به ساعتم نگاهی کردم و جواب دادم: این طور که میگی نیست.

 

فقط لابلای این همه کار روزمره و خرید نون و گوجه و سیب زمینی، وقت دردسر ندارم! دوستم که قانع نشده بود با ناراحتی خداحافظی کرد و گفت: ترسیدی، بی خیال شدی…

نامرد انگاری رگ خواب ما دستش بود. ما رو مجبور کرد بی خیال نبودن خودمون را ثابت کنیم:

***

 

شهر مرودشت بعنوان دومین شهر استان فارس و یکی از قطب های مهم کشاورزی و صنعت جنوب کشور، همواره محل تجمیع کار و انرژی در طول حیات هشتاد ساله خویش بوده است. انتخاب این دشت از سوی اجداد هخامنشی ما نه فقط بدلیل آب و هوای خوبش بوده، بلکه بدلیل موقعیت جغرافیایی و مواهب خدادادی مثل آب و خاک و … بوده که موقعیت ممتازی را برای این منطقه فراهم آورده است. توسعه شگفت انگیز و استقرار صنایع متنوع پیرامون شهر که طی نیم قرن گذشته سبب هجوم جمعیت جویای کار به این شهر گردید، گواهی بر توانمندی های این شهر است. با وجود صنایع مهم و خاک غنی و منابع آبی مناسب، مرودشت خیلی زود بدل به قطب صنعتی و کشاورزی استان فارس و یکی از پایگاه های اشتغال زایی جنوب کشور شد. هر چند در ادامه، عوامل مختلفی دست به دست هم داد تا صنایع مهم و تاثیر گذار شهر، یکی پس از دیگری به تعطیلی کشیده شده و بحران اجتماعی گربیان خانواده ها را بگیرد اما توانایی های خدادادی شهر هنوز پابرجاست.

 

تلاش های جسته و گریخته افراد گوناگون نیز مثمر ثمر نبود و ظاهرا گرهی از کار صنایع ورشکسته شهر(مجتمع گوشت، چرمینه، آزمایش، بلفر، بیسکوئیت سازی تینا و حتی کارخانه قند) گشوده نشد. در ادامه هم بی برنامه گی نتوانست اشتغال موجود را حفظ نموده و یا مقدمات تاسیس صنایع جدید را فراهم سازد. نتیجه این کار، افزایش نرخ بیکاری و معضلات اجتماعی بود که شهرت مرودشت را به گوش آفاق رسانید و دل همه ما را شکست. دلیل این اتفاقات هرچه که بود و باشد، میراثی تلخ به جا گذاشت و نتایجی ناگوار به بار آورد. چاره کار در چیست؟ نشستن و نق زدن و این و آن را محکوم کردن و یا برخواستن و طرحی نو در انداختن و از فرصت ها بهره گرفتن؟

 

فرصت حضور رییس جمهور و سایر مدیران ارشد ملی، فرصتی است بی نظیر که اگر برای آن برنامه داشته باشیم و قدر آن را بدانیم، می تواند راهگشای توسعه دوباره منطقه در زمینه صنعت و حتی کشاورزی باشد. در زمانه ای که همسایه های عرب و ترک ما با هزار حیله و ترفند می کوشند پای سرمایه گذار را به سرزمین خویش باز کنند، چه کسی است که امکانات و پتانسیل مرودشت را ببیند و تحت تاثیر قرار نگیرد؟ به مصداق قول «آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری» به راستی کدام نقطه از کشور است که این همه توانمندی را یکجا جمع کرده باشد؟ و چه کسی وظیفه دارد این همه توانمندی را به رخ مسئولان ارشد کشور رسانده و از آنان طلب کمک نماید؟ نماینده محترم؟ فرماندار محترم؟ روحانیون معزز؟ گروه های اجتماعی و فعالان سیاسی؟ متنفذین، خبرنگاران، هنرمندان و یا مردم عادی کوچه و بازار؟

 

نقل قولی درباره ما رواج دارد و گفته می شود که ما مردم فارس، زیادی اهل تملق و تعارف هستیم و عادت نداریم حرف خود را رک و پوست کنده بگوییم. وقتی هم به مدیران ارشد کشور می رسیم به جای بیان واقعیت هایی که ممکن است پست و صندلی ما را به خطر بیندازد، یاد سعدی و حافظ می افتیم و آرایه های ادبی و صناعات لفظی بکار برده و تعارف تکه پاره می کنیم. نتیجه آن هم که معلوم است: مدیران کلان گمان می کنند این جا همه چیز بر وفق مراد است و ما مشکلی نداریم. عقب ماندگی استان در مقایسه با استان های هم طرازی همچون یزد و اصفهان! هم نتیجه این نوع رویکرد مخفی کارانه است.

 

واقعیت این است که نشان دادن ظاهری خوب و بدون نقص از مرودشت، کم لطفی در حق مردمی است که چشم امید به دستان رییس جمهور محبوب خویش دارند. گره اشتغال، آن قدر محکم و در هم تنیده است که بدون استمداد از شخص اول اجرایی کشور، گشوده نخواهد شد. مشکل صنعت منطقه و رکود صنایع موجود، آن قدر بزرگ هست که دست یاری به سوی منتخب مردم دراز کنیم. کمبود آب و بحران در کشاورزی منطقه، آن قدر ریشه ای شده که بدون دخالت آقای روحانی ره به جایی نخواهد برد و معضلات فرهنگی و اجتماعی آن قدر فراگیر هست که از رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی استمداد کمک و دستگیری کنیم.

 

این که هر ساله و در ایام نوروز بدل به مقصد ایرانگردی هم وطنان شده ایم، دلخوشی کوچکی است که پرداختن به آن، نباید سبب غافل شدن از مشکلات واقعی مردم باشد. تخت جمشید را آن قدر بزرگ نکنیم که گرفتاری های مردم زحمتکش و فداکار مرودشت، نادیده گرفته شوند.

لطفا در پس این همه تاریخ، جغرافیا را پنهان نکنیم!

 

هفته نامه مرودشت:

  1. soghand   اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۴  

    درود بر حق گویان حق پرست


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر