۱۵:۴۸:۳۱ - چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۵
به بهانه ۱۴ آبان روز فرهنگ عمومی
هفته نامه مرودشت، شهرام صالحی-  به مصداق آیه شریفه “اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرواْ مَا بِآنفُسِهِم” هرگز اتفاقات بیرونی نمی تواند سرنوشت جامعه ای را رقم بزند و البته ایجاد تغییر و شکل دادن به داشته های هر اجتماع نیز نیازمند کوشش و همت فراوان است. تاریخ قدیم و معاصر، لبریز از

هفته نامه مرودشت، شهرام صالحی- 

191801

به مصداق آیه شریفه “اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرواْ مَا بِآنفُسِهِم” هرگز اتفاقات بیرونی نمی تواند سرنوشت جامعه ای را رقم بزند و البته ایجاد تغییر و شکل دادن به داشته های هر اجتماع نیز نیازمند کوشش و همت فراوان است. تاریخ قدیم و معاصر، لبریز از لشکر کشی ها و کشورگشایی هایی است که به قصد کسب غنیمت و ثروت و تغییر فرهنگ و هویت ملت های مقهور انجام گرفته اما در عمل آنچه تغییر یافته، هویت مهاجمان و کشورگشایان بوده است. اسکندر و چنگیز و سایرین هرگز نتوانستند هویت سرزمین ما را به تاراج ببرند و در فرآیندی دامنه دار، خود و جانشینان ایشان به دامان باورهای ایرانی فرو افتادند و ایرانی شدند.

 

اگر فرهنگ را «داشته های هویتی و انباشت باورها، آداب و رسوم مردم اجتماع» بدانیم، کشف و شناخت این داشته ها و ارتقاء و اعتلای این باورها، مأموریتی سترگ است که خواسته یا ناخواسته بر دوش بزرگان و دانایان هر قوم گذاشته شده است. از سوی دیگر، فرهنگ عمومی هر ملت، شکل گرفته از خرده فرهنگ های اغلب متقارن و گاه متضادی است که در طول زمان و گاهی به اجبار، در کنار یکدیگر نشسته و شاکله فرهنگی هر جغرافیا و قوم را شکل داده اند.

 

در این میان، حقیقت مشهودی که گاه از چشم سیاست گذاران فرهنگی دور می ماند این موضوع است که امروزه فرهنگ به مثابه موجودی زنده، قادر به حیات، بلوغ و مرگ است و در جایگاهی برتر، خود می تواند مسیر رشد و تعالی و یا زوال و انحطاط خویش را بی اعتنا به خواسته های ما تعیین کرده و رقم بزند. به عبارت بهتر، قافله هزاررنگ فرهنگ است که ما را با خود می کشاند و به زندگی ما شکل می دهد، نه این که ما قادر به شکل دهی به هویت و مسیر فرهنگ باشیم.

 

واقعیت این است که فرهنگ جوامع امروزین، تأثیر گرفته از هزاران و بلکه میلیون ها کنشگر درونی و بیرونی است که گاه حتی نشانه های محسوسی نیز ندارد و از چشم ما پنهان است و اگر متوجه این نکته مهم و حیاتی نشویم، در مسیری بی انتها تلاش های خود را صرف تغییر مسیر فرهنگ عامه نموده و انرژی و توان خود را به هدر خواهیم داد.

 

تلاش جهت مهار امواج فرهنگی برای آن که از ماهیت کارفرهنگی بی خبر است همانند کسی است که می خواهد –و البته نمی تواند- با جریان پرقدرت سیلاب مقابله کرده و امواج خروشان آن را به کنترل در آورد. در مسیر حرکت امواج پرقدرت فرهنگی –که گاه صدها و هزاران سال تلاش را با خود می برد- آن چه قابل دستیابی و شدنی است، پیش بینی مسیر، نوع حرکات و تمایلات فرهنگی جامعه در گام های بعدی و کوشش برای تعامل بهتر و بیشتر با آن و بهره گیری از مزایای آن است.

 

واقعیت آشکار این است که ما گاهی قادر به تعیین سرنوشت و مسیر زندگی فرزندان خویش هم نیستیم پس چگونه است که می خواهیم هزاران شهروند با سلایق گوناگون را در یک مسیر نگاه داشته و برای آن ها تعیین تکلیف نماییم؟ اگر دلمان برای آحاد جامعه می تپد –که البته همینگونه است- و اگر دغدغه فرهنگی داریم –که حتما داریم-  چه کنیم؟

 

هویت سازی فرهنگی، چاره درد

رها شدن امواج فرهنگی مخرب و بدهنجاری های فرهنگی در جامعه، گاه به قدری زورمند است که هرگونه تقابل عصبی با آن، مصداق جنون بوده و از عقل سلیم به دور است همانند ایستادن در برابر گله گاو خشمگینی که در حرکتی کورکورانه به سمت جلو حرکت کرده و همه چیز را سر راه خویش نابود می سازد.

 

اگر برنامه ریزان فرهنگی از سرنوشت جوامعی که با این گونه امواج، تقابل مستقیم داشته اند درس گرفته باشند می دانند که برای رساندن این امواج به سرمنزل مقصود و دست یابی به آنچه «هدف گذاری فرهنگی» یا «مهندسی فرهنگ» نامیده می شود، باید جنس و حرکات این امواج را به خوبی شناخت و در فرآیندی نامحسوس و تدریجی –که نیازمند صرف زمان و انرژی و پول است- بدهنجاری های فرهنگی را بدل به هنجار نمود.  به عبارت روشن تر، برای به راه آوردن این گله زورمند و خشمگین ابتدا باید حرکات گروهی اش را شناخت و سپس به آرامی و ملایمت و ترفند، هدایت این موج توفنده –که گاهی برای سقوط و افتادن به پرتگاه از یکدیگر سبقت می گیرند- را به عهده گرفت. با این اوصاف، هرگونه تلاش قهری برای هدایت فرهنگ و شکل دهی به مؤلفه های آن، “محیط به کفچه پیمودن” است.

 

شورای فرهنگ عمومی در قامت “برنامه ساز، ایده پرداز و ایدئولوگ فرهنگی” هر منطقه بایست برآمده و شکل گرفته از مردمان صاحب نظر، پیش کسوتان خوشفکر و طلایه داران فرهنگی آن منطقه بوده و لزوما تمام سلایق مشروع و موجود را نمایندگی نماید. دور افتادن هر سلیقه از این جمع، گاهی خسارت های جبران ناپذیری به همراه داشته و توان عمومی جامعه را برای مقابله با اتفاقات پیش رو می کاهد. شورای عمومی فرهنگ باید بخواهد و بتواند چراغی از آگاهی پیش روی اجتماع برافروخته و به روشنی و سادگی، سره را از ناسره بنمایاند. برنامه ریزان این جمع -با اعتقاد قلبی و التزام وجودی به دشواری کار فرهنگی- بایست مأموریت های فرهنگی به قصد واکاوی آنچه زیر پوست شهر رخ می دهد را وظیفه خویش دانسته و از یکجا ماندگی و سکون دوری نمایند.

 

شورای عمومی فرهنگ نمی تواند و نباید در اتاق جلسات نشسته و پیرامون رخدادهای فرهنگی اظهار نظر و تصمیم گیری نماید زیرا آنگونه که بیان شد، فرهنگ موجودی زنده است و شناخت آن نیازمند معاینات و مطالعات بالینی است.

 

از سوی دیگر شورای فرهنگ عمومی، وقتی برای هدر دادن پیرامون موضوعات کوچک و تکراری ندارد و دستور کاری به مراتب فراتر از موضوعات روزمره و دست و پاگیر دارد. پرداختن به آنچه می تواند سرنوشت جامعه را در امواج محصولات فرهنگی روزآمد و سیلاب فضای مجازی شکل بدهد، کار مهم این شورا است. پرداختن به اتفاقات تکراری، گُل به خودی است و نتیجه را از آن چه هست بدتر خواهد کرد.

 

هرجا کار ناشایستی رخ می دهد ناشی از فقدان هویت و ضعف شخصیت است. اگر بنا داریم مردم سراغ هنجار شکنی  نرفته و خوب رفتار کنند باید هویت ارزشمند، ملموس و قابل اعتنایی برایشان تعریف کنیم تا همانند یک خانواده اصیل، به زندگی شان شکل داده و حجابی نامحسوس بین آن ها و بدخلقی ها برپا کنیم. خانواده با هویت و اصیل، نیاز چندانی به حضور پلیس و شحنه و داروغه و گزمه و عسس! ندارد و به دلیل ارزشی که برای آبرو و پرنسیب خویش قائل است، ورع ورزیده و به میل خویش از حرکات ناپسند دوری می کند.

 

ایجاد و تقویت عزت نفس برای تک تک افراد جامعه، ضامن سلامت فرد و جامعه و اولین گام در برپایی هویت است. به فرمایش امام هادی علیه السلام: مَنْ هانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ فَلا تَأمَنْ شَرَّهُ؛  هر کس خودش در نظرش بی مقدار باشد، از شرّ او ایمن مباش. هویت سازی و ایجاد انسجام پیرامون داشته های ارزشمند مردمان شهرستان مرودشت، اگر پیشتر و بیشتر از این شکل می گرفت، بخش عمده ای از مشکلات موجود را فرو می کاست و اگر هرچه زودتر برای این مهم در شورای فرهنگ عمومی، جایی باز کنیم بهتر و سودمند تر است.

 

در دو سه قرن اخیر، بسیاری از جوامع نوپا که فاقد انگاره های هویتی و نمادهای شخصیتی بودند با برنامه ریزی هوشمندانه توانستند هویتی –هرچند جعلی و استقراضی- برای خویش دست و پا کرده و همگان را به تماشای آن وادارند اما چگونه است که ما مرودشتی ها با این همه سرمایه تاریخی و اجتماعی، هنوز نتوانسته ایم همشهریان خود را گرداگرد هویتی واحد جمع کرده و داشته های ارزشمند خود را به معرض تماشا بگذاریم؟

 

شاید یکی از دلایل فقدان هویت واحد در این منطقه، کمبود نگاه فراگیر و ضعف برنامه ریزی بلند مدت در تعریف هدف و مسیر حرکت فرهنگی باشد. در هر لحظه از زمان، نیازهایی به ضرورت شکل گرفته و حرکت هایی بر اساس این ضرورت تعریف شده اما از آن جا که فاقد پشتوانه شناختی و نگاه بلند مدت بوده دچار فرسایش شده و نهایتا فروافتاده است.

 

در پیمودن مسیر پر پیچ و خم توسعه فرهنگی و رسیدن به هویت اجتماعی، رسالت شورای عمومی فرهنگ بسیار سخت و خطیر است و امام جمعه محترم در کسوت پدر معنوی این جمع و رئیس شورای فرهنگ عمومی، چراغدار این مکاشفه مأجور است. کشف استعدادهای فرهنگی موجود و ممکن، به عرصه کشاندن تمایلات خوب و جریان ساز، تقویت قوای اجتماعی موثر، میدان دادن به افکار بهینه و دعوت از آگاهان نیک نهاد، ابزار کار و عصای دست این شورا برای رشد و تعالی فرهنگی است. در مقابل، افتادن به ورطه غرور فرهنگی و بی نیاز دانستن جمع از حضور فرهنگوران بومی –اگر خدای ناکرده رخ دهد- مصداق امساک و بخل فرهنگی است.

 

چشم پوشی بر داشته های گران سنگ موجود، آفتی است که می تواند به جان هر جمع فرهنگی افتاده و جامعه را از بهره گیری از توان خویش محروم سازد. چنان چه فرهنگوران واقعی و سرمایه های فرهنگی و اجتماعی هر منطقه –به هر دلیل- از فرآیند تصمیم سازی و برنامه ریزی فرهنگی دور بمانند، کار دچار اشکال شده و دور باطل برنامه ریزی فرهنگی رخ می نمایاند. شاید به همین دلیل است که در اغلب اوقات با وجود آگاهی عمیق از دردهای اجتماع، کمتر توانسته ایم به داروی شفابخش فرهنگی دست یابیم.


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر