خبر را در صفحه اصلی ببینید
خبر را چاپ کنید
۹۴/۱۲/۲۹ ۲۰:۱۲
شناسه خبر : 13441

تحلیل آبکی- اندر ماجرای “عباس آقا شما دیگه چرا”؟ و رفتیم خونه ی عمه مون دلمون واشه و مابقی قضایا …

هفته نامه مرودشت، علی کشاورزی- پیش درآمد: جناب آقای “عباس زارع” را از ابتدای دهه ی ۸۰ می شناسم، مردی متین، با سواد و فهمیده و مزیّن به فضایل نیکِ دوستی، علاوه بر افتخار با دوستی ایشان، من افتخار شاگردی ایشان را نیز داشته ام. همچنین، روزی که تمامیّت خواهانِ طرفدارِ تک صدایی، به ویرانی ...

هفته نامه مرودشت، علی کشاورزی-

ali-keshavarzi

پیش درآمد:

جناب آقای “عباس زارع” را از ابتدای دهه ی ۸۰ می شناسم، مردی متین، با سواد و فهمیده و مزیّن به فضایل نیکِ دوستی، علاوه بر افتخار با دوستی ایشان، من افتخار شاگردی ایشان را نیز داشته ام. همچنین، روزی که تمامیّت خواهانِ طرفدارِ تک صدایی، به ویرانی ستون تحلیل های آبکی، قد برافراشتند، ایشان تنها حامی من در این شهر بود.

 

آن چه گفتم جزء باورهای من است نه تعارفات روزمره، اما در دو مقطع، دو حرکت فاقد توجیه، از عباس دیدم که معادلات آن با هیچ منطقی سازگار نبود.

 

اولی در گرماگرم جدال انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۸۸ بود، من در آن موقع سر دبیر هفته نامه ی تخت جمشید بودم، ناگهان دیدم که ویژه نامه ای نامتعارف در حمایت از میرحسین موسوی، از سوی هفته نامه ی تخت جمشید انتشار یافت. سریع به باکس شناسنامه ی ویژه نامه نگاه کردم، خوشبختانه دیدم که نام سردبیر قبلی روی ویژه نامه درج شده است، با آقای عباس زارع که صاحب امتیاز هفته نامه بودند، تماس گرفتم و به این کار اعتراض کردم به دو دلیل:

 

اول این که این کار بدون اطلاع من که سردبیر بودم، اتفاق افتاده بود، دوم این که یک نشریه مستقل، در دعواهای جناحی حق موضع گیری جناحی ندارد. از پرسنل هفته نامه خواستم تا با ستاد سایر کاندیداها تماس گرفته و مطالب و تبلیغات آن ها را نیز چاپ کنند.

 

هنوز درگیر این ماجرا بودیم که دومین ویژه نامه با همان ویژگی ها چاپ و منتشر شد و ایشان همچنان ابراز بی خبری می کردند، جالب بود، دو ویژه نامه ی جنجالی چاپ شده بود، نه صاجب امتیاز و مدیر مسئول خبر داشت و نه سردبیر!!!

 

تا امروز، من دلیل این حرکت و رفتار را نفهمیده ام. چندی بعد از سردبیری هفته نامه استعفا دادم و از نوشتن نیز دست کشیدم.

 

روزی داشتم سایت های شهر مرودشت را مرور می کردم، دیدم که نویسنده ی مطلب “جومونگ شهردار مرودشت” جوری در باب نوشته اش دادِ سخن داده بود که انگار علت استعفای من، چاپ مطلب ایشان بوده است.

 

حال که سخن بدین جا کشید لازم است بگویم، بارها دیده ام که نویسنده ی آن در جاهای مختلف چنان با افتخار از این نوشته یاد می کند که انگار، شاهنامه ی فردوسی را سروده است. این نوشته از لحاظ ادبی، سیاسی و معادلات مطبوعاتی، نه تنها فاقد هرگونه ارزش و وجاهت است، بلکه موجب محکومیت نویسنده در مراجع قانونی نیز می گردد. باور کنید از بردن نام نوشته هم کراهت دارم.

 

بگذریم ….

 

دومین حرکت نامتعادلی که از آقای عباس زارع مشاهده کردم، نوشتن مطلبی تحت عنوان “فرماندار محترم مرودشت چرا؟” در شماره ۳۷۰، هفته نامه ی تخت جمشید، مورخ ۹۴/۱۲/۱۴ بود.

 

آن چه از این نوشته استنباط می شود این است که:

۱ – ایشان از نشست هیات رییسه ی خانه ی مطبوعات با فرماندار ناراضی و ناراحت هستند. چرا که معتقدند خانه ی مطبوعات به جز یک نشریه، نماینده و سخنگوی نشریات مرودشت نمی باشد.

 

۲ -به دلیل فوق، فرماندار محترم را مورد پرسش قرار داده اند که چه گونه فرماندار محترم بدون حضور سایر اصحاب رسانه، چنین جلسه ای را برگزار می نماید؟

 

۳ – به فرماندار محترم توصیه نموده اند که علاوه بر اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی از یک منبع بی طرف دیگر، راجع به خانه مطبوعات کسب اطلاع فرمایند تا موجبی برای سوء استفاده و سوء تفاهم پیش نیاید.

 

من در پیش درآمد این نوشتار، در مورد سجایای اخلاقی و فرهیختگی عباس زارع گفتم و هنوز هم به آن معتقدم اما یک باور دیگر نیز دارم و آن این است که در جهان، ما شیعیان، تنها به ۱۴ معصوم بدون لغزش معتقدیم. پس هر انسانی و اول از همه، خود من، ممکن الخطا هستیم (به جای جایز الخطا که من قبولش ندارم). عباس زارع نیز از این قاعده بیرون نیست، پس به ناچار با تمام احترامی که برای ایشان قایلم، این نوشته ی ایشان را خطایی آشکار می شمارم به دلایل ذیل:

 

– اصلی ترین مشکل اینجاست که ایشان، شخص تحصیل کرده و زیرکی هستند و احتمال سهو بر ایشان بردن، خطاست، ایشان دقیقا معنای کلمات و نحوه ی چیدن جملات مورد استفاده را می دانند و نمی توان چنین خطای بزرگی را به ندانستن ایشان نسبت داد. تنها گزینه ای که باقی می ماند، غرض ورزی ایشان و نادیده گرفتن حقیقت است.

 

جناب آقای عباس زارع، اگر هیچ کس نداند، شما که سال ها در ترکیب هیات رییسه خانه مطبوعات استان فارس بوده اید، نیک می دانید که “خانه ی مطبوعات” یک نهاد صنفی است که اعضای آن، افراد فعال و با سابقه در امور مطبوعاتی هستند و این موضوع هیچ ربطی به تعداد نشریات موجود در سطح حوزه ی پوشش خانه ی مطبوعات ندارد.

 

یعنی ممکن است ۳۰ نفر از فعالان فضای رسانه در خانه ی مطبوعات عضو باشند و هیچ یک از این ۳۰ تن، صاحب امتیاز یا سردبیر هیچ نشریه ای نباشند. هم چنین این تشکّل با اعلان عمومی و با دعوت از همه ی اصحاب رسانه که واجد شرایط بودند، کار خود را آغاز کرد، ما در این شهر، نشریات تک نفره داریم، یعنی تمام اذناب آن نشریه، یک نفر است، شما این نشریه را مساوی فلان نشریه قرار می دهید که حداقل ۱۰ نفر نویسنده ی ثابت دارد؟ غیر از صاحب امتیاز و مدیر مسئول و سردبیر و صفحه آرا و عکاس؟ ما چند نشریه در این شهر داریم که تمام پرسنل آن ها روی هم، به اندازه ی یک ربع ابواب جمعی هفته نامه ی مرودشت و یا تخت جمشید نیست، شما به این می گویید یک نشریه به آن هم می گویید یک نشریه؟

 

در این شهر نشریاتی وجود دارد که حوزه ی فعالیت آن ها محلی غیر از مرودشت است، اصلا وجود دفاترِ مرکزی این نشریات در مرودشت غیر قانونی است. شما این ها را هم جزو مخالفین خانه ی مطبوعات به رسمیت می شناسید؟ برخی از این نشریات، مثل بادها و توفان های موسمی هستند، در جریان یک انتخابات و با علم و کتل یک نماینده ی خاص می آیند و بعد از پایان انتخابات هم مثل حباب می ترکند و به قول فردوسی: “تو گفتی که خود ز مادر نزاد” ، دوست عزیز شما مگر می خواهی فیلم سینمایی “مغول ها” را درست بکنی که این قدر به دنبال سیاهی لشکر می گردی؟

 

دوم، خانه ی مطبوعات مرودشت، به نمایندگی از طرف خودش و نه از طرف سایر نشریات، با فرماندار محترم، فرمانده ی محترم نیروی انتظامی، امام جمعه ی محترم مرودشت و امام جمعه محترم شیراز، نشست ها و جلساتی داشته است. لطفا بفرمایید این موضوع چه اشکالی دارد؟ لطفا موارد غیرقانونی این نشست ها را اعلام کنید.

 

سوم، فرماندار محترم را مورد عتاب قرار داده اید که چرا با خانه مطبوعات جلسه گذاشته اند؟ این سوال خیلی جالب است! از نظر من، حضرتعالی یک فرهنگی، یک متخصص تاریخ، یک حقوق دان و دانشجوی دکترا (اگر اشتباه نکنم) هستید، جان دوستی مان، مدیون هستی اگر دارای مقام ارشدی باشی و از من پنهان کرده باشی، مقامی چنان ارشد که فرماندار محترم باید قبل از برگزاری هر جلسه از محضر شما کسب اجازه نمایند!!!

 

– خواسته اید که فرماندار، راجع به خانه ی مطبوعات تحقیق کنند. تا موجبی برای سو استفاده و سوء تفاهم پیش نیاید.

 

به عنوان یک حقوقدان، بهتر از دیگران می دانی که درج این جمله، پیامد قانونی دارد. من به عنوان یکی از اعضای خانه ی مطبوعات، طی مدتی که از عمر خانه ی مطبوعات می گذرد، هنوز زمینه ای برای سوء استفاده ندیده ام، جز ۲ فقره، وام دو سه میلیونی که هیات رییسه و من، از گرفتنش اجتناب کردیم. چیز دیگری ندیده ایم. اما تو و دوستی خدا را، اگر شما که سابقه ی سال ها حضور در ترکیب هیات رییسه ی خانه ی مطبوعات استان را به دوش می کشید، راه و چاهی برای سوء استفاده می شناسید یا یاد گرفته اید، مشغول ذمه ای اگر به این دوست قدیمی ات نیاموزی!!!

 

من به عنوان عضو خانه ی مطبوعات چون در این جلسه حاضر بودم، بخشی از این توهین ها را متوجه خویش می بینم و جا دارد سوال کنم، کدام سوء استفاده جناب آقای عباس زارع؟

 

من از سال ۱۳۸۲، کارم را برای مطبوعات مرودشت، درهفته نامه ی “پارسه” آغاز کرده ام، نخستین کارم نیز ستون طنزی بود به نام “یادداشت های بیمارستان شماره ی پنج”. هفته نامه ی پارسه اولین هفته نامه ی مرودشت به سردبیری کوروش باصری بود، قبل از آن برای روزنامه ی خبر جنوب مقاله می فرستادم. لطفا یک سند برای نمونه بیاورید که نشان دهد، طی این ۱۲ سال، من از قِبَل مطبوعات، دیناری درآمد داشته ام. در این مدت که سردبیر هفته نامه ی تخت جمشید شما بودم، چه قدر به من حقوق و پاداش و … دادید؟

 

برادر من چه سوء استفاده ای؟

سوء استفاده، آن می کند که تیترش را می فروشد و برای نقد کردن آن، روابط عمومی و راهروهای اداره ای که به او وعده و وعید داده بودند را، به آشوب می کشد.

 

سوء استفاده آن می کند که مداوم دنبال اعضای شورای شهر می پلکد، اگر نواله اش رسید، مدح و ثنای کسان می گوید و اگر نرسید، قلم را به وادی هتاکی و بی آبرویی می کشاند.

 

سوء استفاده آنان می کنند، که همیشه یار غار رییس دانشگاه منصوب هستند، و آن گاه که هنگام تودیع وی فرا می رسد، با وی نامهربانی می کنند چرا که در مرام آن ها، پهلوان زنده را عشق است.

 

سوء استفاده آن می کند که با فشار قلم، خویشان خود را در ادارات جا می کند و آن گاه که خویشانش از منصب خود، عزل می شوند، قشقرق بر پا می کند.

 

سوء استفاده آن می کند که که قلم را سلاح باج خواهی کرده و اگر به اهدافش نرسد، از آن به جای کلنگ تخریب استفاده می کند.

 

سو استفاده آنان کردند که نرخ نامه ی آگهی های مصوب اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی را نادیده گرفتند و میلیون ها تومان وجه، به ناروا از خلایق ستدند و اگر نبود، سعه ی صدر دوستان در اداره ی ارشاد، این پرونده الان در مرحله ی اجرای احکام دادگستری بود.

 

-جناب آقای عباس زارع، یک سوال دیگر از محضر شما دارم، یک نهاد صنفی برای بچه های مطبوعات تشکیل شده، از شما به عنوان گل سر سبد مطبوعاتی ها به خاطر سابقه ی حضور در خانه ی مطبوعات استان فارس، برای عضویت و تا آن جا که یادم است برای مدیریت این تشکل، دعوت به عمل آمده است، شما این تشکل قانونی را به رسمیت نشناختید و حاضر به عضویت نشدید و این البته حق شما و هر کس دیگری است. اما چرا، این تشکّل این قدر برایت مهم است و آن را دنبال می کنی و مورد حمله و پرسش قرار می دهی؟

 

وقتی شما عضو خانه ی مطبوعات نیستی، چرا از نشست این تشکّل با فرماندار محترم ناراحتی؟ این را برایم روشن کن، من عضو تعاونی مسکن اداره ی متبوعم نشده ام، حالا چه دلیلی دارد به ترکیب هیات مدیره ی آن و یا پروژه های عمرانی آن ایراد بگیرم؟ این وسط من چه سود یا زیانی دارم و شما نیز؟ آقای فرماندار و معاون ایشان شهادت می دهند که در آن نشست بر علیه یا له هیچ نشریه ای سخن گفته نشده است، در این جلسه، معرفی خانه ی مطبوعات و مسایل و مشکلات شهرستان از دیدگاه اعضای خانه ی مطبوعات محور گفتگوها بوده است. چرا فکر می کنید مثلا در آن جلسه برای شما توطئه ای تدارک دیده شده است؟

 

در قدیم یکی از همشهریان ما هنگام شام، قهر می کند، مادرش مقداری از شام را برای او بر می دارد، همشهری ما که از دور سفره را می پاییده، خطاب به مادرش می گوید: “من که قهرم اما برای هر کس که بر می داری کم است”!!!

 

ناراحتی که طبق پیش بینی شما، طی یک ماه اول، این تشکّل نپوکید؟ یا پشیمان شده ای و می خواهی عضو تشکل شوی؟ با کسی مشکل داری؟ مثل سایر دوستان ….. لا اله الا الله

 

دوستانی که عضو این تشکل نشده اید یا شده اید و به خاطر عدم رعایت اخلاق حرفه ای، بسیار محترمانه اخراج شده اید، یا جو گیر انتخابات مجلس شدید و خودتان از این تشکل خارج شده اید، به والله این تشکّل، کاری به کار شما ندارد پس شما چرا هر دم در فضای رسانه ای، این تشکل را آماج حملات خود قرار می دهید؟

 

اعضای این تشکّل برای شما پاپوش دوخته اند؟ به شما توهین کرده اند؟ به شما افترای ناروا و باروا بسته اند؟ زیر آب شما را زده اند؟ شما را از حقوق قانونی تان محروم ساخته اند؟ جلو رانت خواری و باج خواهی تان ایستاده اند؟ جای شما را تنگ کرده اند؟ می خواهید تشکلی برای خودتان داشته باشید، خانه مطبوعات نمی گذارد؟ وقتی خانه ی مطبوعات کاری به کار شما ندارد، شما چه کار به آن دارید؟

 

“خدایا، یگانه ای که خطا بر قلم صنع نراند، تویی و خطا بخش و خطا پوش نیز، هم چنان ستارالعیوب باش ، مرا از باطن کس خبر نیست، اما از سیاهی درون خویش آگاهم. خدایا بر ما رحمت آور و در انتهای نام بخشایش یافتگان، نام مرا نیز، از قلم نینداز. آمین”