۵:۱۳:۳۴ - پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
روشنایی های شهرم…/ گفتگو با محمد زارعی، قهرمان وزنه برداری جوانان و رکورد دار نوجوانان ایران
هفته نامه مرودشت- مقدمه: مرودشت، بی شک شهر استعدادهای خداداد در تمام زمینه ها و بویژه ورزش است. رشته ای نیست که یک جوان مرودشتی به آن ورود کرده و روی سکو نرفته باشد. آن قدر قهرمان ورزشی در گوشه و کنار این شهر به چشم می خورد که شنیدن گلایه های آن ها بدل

هفته نامه مرودشت- مقدمه: مرودشت، بی شک شهر استعدادهای خداداد در تمام زمینه ها و بویژه ورزش است. رشته ای نیست که یک جوان مرودشتی به آن ورود کرده و روی سکو نرفته باشد. آن قدر قهرمان ورزشی در گوشه و کنار این شهر به چشم می خورد که شنیدن گلایه های آن ها بدل به بخشی از حافظه ما شده است. حتی خواندن سرگذشت قهرمانانی که دور از چشم ما، مدال افتخارات جهانی و آسیایی را به این شهر آورده اند نیز عجیب نیست!

با یکی از این قهرمانان و نام آوران که صبورانه و بی ادعا، زینت بخش دفتر افتخارات ورزشی دیارمان بوده و هست، گفتگو کرده ایم:

 

photo_2016-03-18_23-10-38

لطفأ خودتان را برای آشنایی بیشتر خوانندگان معرفی کرده و بفرمایید از چه زمانی ورزش را شروع کردید؟

محمد زارعی متولد ۶۹/۱۰/۲۰ هستم. وزنه برداری را از کودکی شروع کردم، به صورت حرفه ای از نوجوانان تیم ملی آغاز کردم.

 

اولین مربی تان چه کسی بود؟

پدرم اولین و تنها مربی داخلی و استانی ام بوده و به جز مربیان تیم ملی، مربی دیگری نداشته ام.

 

تحصیلات خود را نیز ادامه دادید؟

زمانی که درگیر مسابقات و اردوها بودم نتوانستم به دانشگاه بروم ولی بعد از اتفاقی که برایم رخ داد و مصدوم شدم، فرصتی پیش آمد تا بتوانم تحصیلاتم را ادامه دهم.

 

پس در مدتی که از ورزش دور بودید، چندان بیکار ننشسته اید؟

خیر. در مدتی که مصدوم بودم، در رشته تربیت بدنی مشغول به تحصیل شدم و در حال حاضر نیز دانشجوی ترم آخر هستم.

 

مسیر قهرمانی شما از کجا آغاز شد؟

در نونهالان سال اول به دلیل ضعیف بودن بنیه…، دوم شدم. بعد از آن همیشه اول می شدم. در حقیقت آنقدر از نظر رکورد با رقبایم فاصله داشتم که به نوعی می توان گفت رقابتی بین ما وجود نداشت و معمولأ زمانی که تمام رقبایم حرکت هایشان تمام شده بود به روی صحنه می رفتم.

 

سال ۸۵ اولین بار به اردوی تیم ملی دعوت شدم. سه ماه برای شرکت در رقابت های «قهرمانی آسیا اردن» دراردو بودیم. به دلیل بالا بودن رکوردهایم، رقابت چندان سنگینی نداشتم و به راحتی اول شدم.

 

بعد از آن، راهی مسابقات باشگاه های جوانان آسیا شدم و در قالب تیم ملی حفاری -علیرغم نوجوانی- عنوان دوم رقابت ها را به دست آوردم. پس از بازگشت از مسابقات، مجددأ چند نفر را در اردو نگه داشتند و من نیز در میان آنها قرار داشتم.

 

کلأ سال بسیار خوبی را سپری کردم. مدال های نوجوانان، جوانان، باشگاه های آسیا، رکورد نوجوانان ایران و … تقریبأ می توان گفت، سالی رویایی را پشت سر گذاشتم. شاید هیچگاه حس نمی کردم خوبی، یعنی چه!؟

 

سال بعد نیز در حالی که ۱۷ سال بیشتر نداشتم، علاوه بر نوجوانان، به اردوی جوانان نیز دعوت شدم. در اردو نیز به رکوردهای خوبی دست یافته بودم؛ ۱۴۰ کیلو در یک ضرب و ۱۷۰ کیلو در دوضرب. رکوردهایی که کسی به آنها نمی رسید.

 

photo_2016-03-18_23-10-23

مسابقات باشگاهی، پیش از قهرمانی نوجوانان بود. در اردو بیمار شدم و بدنم بسیار تحلیل رفت به همین دلیل مجددأ پس از سهراب مرادی در رده دوم قرار گرفتم.

 

پس از برگشت از رقابت های باشگاه های آسیا، به اهواز رفتیم. از  آنجایی که شرایط جسمی ام مساعد نبود و از طرفی مدتها از خانه دور بودم و دلم برای خانه تنگ شده بود انگیزه زیادی نداشتم و عملکردم هم رضایت بخش نبود. با اینحال سرمربی تیم ملی گفت به تو اطمینان دارم و برای قهرمانی نوجوانان آسیا در اردو ماندم.

 

در مسابقات نیز عملکردی خوب داشتم و توانستم طلای یکضرب و نقره دو ضرب آسیا را به دست آورم.

رکورد دو ضرب نوجوانان ایران با ۱۶۱ کیلوگرم و مجموع با ۲۹۲ کیلوگرم از سال ۲۰۰۸ تاکنون به نام خودم هست.

 

اگرچه تضمینی نیست که اگر کسی در نوجوانی به مدال های آسیایی و جهانی برسد، حتمأ می تواند قهرمان بزرگسالان شود اما حساب زیادی رویم باز کرده بودند. آنقدر مربیان به بنده اطمینان داشتند که بدون آمادگی و شرکت در انتخابی نیز مرا به اردو دعوت می کردند و به مسابقه می بردند.

 

دلیل این مسئله چه بود؟ آیا صرفأ توانایی بدنی بالایی داشتید یا نکات دیگری نیز به شما کمک می کرد؟

من معروف بودم به “خوش فکر بودن در مسابقه”. ممکن است بازیکنی در تمرینات، عملکرد خوبی داشته باشد اما در شرایط مسابقه نتواند به خوبی توانایی اش را به نمایش بگذارد اما من برعکس این مسئله، در مسابقات بهتر ظاهر می شدم.

 

 

-آیا موفقیت های شما در جوانان نیز ادامه یافت؟
شرایط در جوانان کمی فرق داشت. در دسته ۷۷ کیلوگرم به اردو دعوت شدم اما بخاطر اینکه قدم بلند بود، باید در مدت بسیار کوتاه ۴ ماهه، وزن اضافه می کردم که این مسئله بر شرایط جسمی و فنی تأثیر می گذارد. به زحمت خودم را به حدود ۸۲ کیلوگرم رساندم و با حدود ۶، ۷ کیلو وزن کمتر نسبت به رقبا، به مسابقه رفتم با اینحال عملکرد قابل قبولی داشتم.

 

روند رو به پیشرفت تا سال ۸۸ که سال آخر وزنه برداری من شد ادامه یافت. در جوانان رکوردهای بسیار خوبی داشتم و همین باعث شد به اردوی بزرگسالان نیز دعوت شوم. تمرینات خوبی را پشت سر گذاشتم اما یک مقدار آرنجم آسیب دید. با اینحال کار خود را ادامه دادم تا جایی که به رکوردهای جهانی نزدیک شدم و یکضرب ۱۶۵ و دو ضرب ۲۰۰ کیلو می زدم. طلای جهان را دسترس می دیدم تا اینکه چهره دیگر زندگی بر من نمایان شد.

 

تغییراتی در سطح فدراسیون و به تبع آن در سطح تیم های ملی ایجاد شد. مربیان کم تجربه تری جایگزین شدند و به دلیل حرفه ای نبودن  تمرینات، از ناحیه کمر نیز دچار آسیب شدم. ۱ماه تحت درمان بودم اما بهبودی حاصل نشد به همین دلیل نیز مجبور به ترک اردو شدم.

 

درحالی که رکوردهایم در حدی بود که حتی در بزرگسالان نیز می توانستم روی سکو باشم. همه چیز در سن ۱۸ سالگی برایم فراهم شده بود. شاید فقط یکسال با طلای جهان فاصله داشتم که آن اتفاق تلخ برایم رقم خورد.

 

-چه اتفاقی؟
در کمربندی مرودشت تصادف شدیدی کردم که هـیچ کس باور نمی کرد زنده از آن بیرون آمده باشم. خونریزی داخلی بسیار شدیدی داشتم. حدود ۲۰ روز در بیمارستان بودم و طبق اظهارات پزشک معالجم، تنها به دلیل قوی بودن بدنم، توانستم جان سالم به در ببرم.

 

علاوه بر شرایط فیزیکی مناسب، یک شانس دیگری هم که داشتم این بود که در این سانحه دچار شکستگی نشدم.

 

-چقدر طول کشید آمادگی لازم جهت حضور در تمرینات را به دست آورید؟
حدود ۶ الی ۹ بعد، تمریناتم را آرام آرام شروع کردم ولی با ترس.

 

-متأسفانه در کشور ما به دلیل فراهم نبودن زیرساخت های ورزش حرفه ای و عدم ارائه خدامات توانبخشی، تمرینی، روانی و… به صورت فراگیر، بسیاری از ورزشکارانی که با مصدومیت های جدی روبرو می شوند و حتی برخی مواقع به دلیل آسیب های جزئی، از دنیای قهرمانی خداحافظی می کنند و برای همیشه از صحنه ورزش حذف می شوند .چگونه شما توانستید بر این دشواری ها فائق آمده و به میادین برگردید؟
مسیر زندگیم در یک لحظه عوض شده بود. بقیه از من جلو زده بودند. البته حس حسادت نداشتم ولی وقتی رقابتها را از تلویزیون می دیدم، حسرت می خوردم چون توانایی آن را داشتم. ساده نبود. از صفر شروع کردن، هزاربار راحت تر بود. ۴ سال طول کشید که به شرایط نسبتأ عادی خودم برگردم.

 

حتی در این مدت افسردگی هم گرفتم. گاهی، بازیکن به خاطر آسیب جزئی، ناتوانی، دلایل فنی، نظر مربی و حتی مسائل حاشیه ای کنار می روند اما اینگونه حوادث به ندرت در وزنه برداری رخ داده بود.

 

وزنه برداری رشته فوق سنگین است. از کسی انتقادی ندارم چون معتقدم اگر کسی می خواهد به جایی برسد، باید روی پاهای خودش بایستد. در این مدت، عمده بار مشکلات من، بر دوش خانواده بود. من تمام زندگیم را تعطیل کرده بودم و وقتم را بر روی ورزش متمرکز نموده بودم. البته گاهی نیز برای تقویت بنیه اقتصادی، مغازه می رفتم ولی عمده بار من بر روی دوش خانواده بود. پس از بروز حادثه نیز حمایت خانواده، بود که به من کمک کرد وگرنه اینکه در مدت دوری از ورزش و در میان این مشکلات، مسئولی حمایت کرده باشد یا حقوقی، روانشناسی، چیزی برای من درنظر بگیرند…نه، اینگونه نبود.

 

-پس از بازگشت به تمرینات، روند فعالیت تان چگونه ادامه یافت؟
تلاش می کردم،  نتیجه نمی گرفتم؛ خسته می شدم. به حدی از پیشرفت می رسیدم؛ افسردگی می گرفتم که حتی یک زمان حدود ۴-۵ ماهه به وسایلم دست نزدم. اصلأ دوست نداشتم به سالن! پا بگذارم این مسئله شرایطم را بدتر می کرد. بدتر هم می شدم و نوعی پوچی را حس می کردم. با خودم گفتم پشتکارم را بر روی کار متمرکز کنم ولی این نیز حالم را بهتر نمی کرد.

 

تا اینکه نشستم و صادقانه با خودم حرف زدم. دیدم اگر بخواهم در همان شرایط و در آن سن و سال، ورزش را کنار بگذارم، یک عمر هرجا که میله و وزنه ببینم، حسرت خواهم خورد چرا که دیده بودم پیشکسوتان چگونه از دوران بازی خود یاد می کنند. گفتم بار دیگر شروع می کنم و مهم نیست نتیجه چه خواهد بود. هرچه بدست بیاورم برایم با ارزش خواهد بود. در حقیقت میخواستم تا زمانی که سن قهرمانی هست، تلاش کنم تا در آینده حسرت نخورم که چرا تلاش نکردم بلکه بگویم من سعی کردم اما نشد، نه اینکه جا زدم!

 

-آیا این بار موفق شدید؟

بله، خیلی بهتر از قبل تمرین می کردم. تصمیم گرفته بودم و به هر قیمتی به یک تیم بپیوندم و به رقابت ها برگردم. اوایل سال ۹۴  و قبل از شروع لیگ ۹۴، رکوردهایم خیلی خوب شده بود اما این بار با مشکلات دیگری روبرو شدم.

 

photo_2016-03-18_23-10-28

چه مشکلاتی؟

به دلیل مسائل مالی، اغلب اسپانسرها، اولویت خود را بر استفاده از نیروهای بومی شهرستان و استان خود گذاشته بودند و از آنجایی که استان فارس تیم نداشت، بدون تیم مانده بودم. برای اینکه تلاش هایم بی نتیجه نمانده باشد، به یکی از تیم های ارتشی پیوستم ولی انگیزه ام بسیار پایین آمده بود.

 

شرایط آنگونه که می خواستم نبود، با اینحال سعی کردم همچنان به تلاشم ادامه دهم. همچنان قراردادی نداشتم. تا جایی که به ۴-۵ نفر برتر رسیدم. تا فینال رقابت ها پیش آمدم و در جمع سه نفر برتر قرار گرفتم. در فینال نیز اگر آخرین حرکتم را ثبت کرده بودم، اول دو ضرب و مجموع می شدم اما این اتفاق نیفتاد و با اختلاف تنها ۲ کیلوگرم، سوم شدم.

 

این رقابت، یک مقدار انگیزه ام را بالا برد به همین دلیل نیز تعطیلات نوروز ۹۴، تمریناتم را تعطیل نکردم و به استراحت فعال پرداختم تا افت نکنم. شرایطم بهتر شده بود اما همچنان برای پیوستن به تیم دچار مشکل بودم. با یکی دو تیم نیز مذاکراتی داشتم که به نتیجه نرسید. شرایط داشت دوباره به هم می ریخت. تا جایی که گفتم اگر شرایط حضور در لیگ برایم فراهم نشود، تمرین نمی کنم یا حداقل سطح و شدت تمرینات را پایین می آورم.

 

 

چرا حضور در لیگ آنقدر برایتان مهم بود؟

هزینه های رشته ای مثل وزنه برداری بسیار بالاست و بسته به سطح رقابت هایی که قصد حضور در آن را داریم، شدت تمرینات و هزینه ها نیز تغییر می کند. سالی حدود ۲۰ میلیون فقط هزینه های اولیه ماست. برای همین گفتم اگر قرار باشد فقط در مسابقات کشوری شرکت کنم، شدت تمرینات را کاهش دهم.

 

در این شرایط ناگهان شرایطی فراهم شد و جناب مستوره مربی تیم پدافند خاتم (رعد تهران) با بنده تماس گرفتند و به این تیم پیوستم.

 

 

پس از سالها دوری از سطح اول وزنه برداری کشور، توانستید انتظارات را برآورده نمایید؟

خوشبختانه در اولین هفته رقابت های لیگ، توانستم در حضور تمام رقبای مدعی، اول شوم. سه هفته اول به عنوان “پدیده مسابقات” معرفی شدم. یک شروع بسیار خوب! به اردو نیز دعوت شدم تا اینکه مشکلی دیگر پیش آمد!

 

 

چه مشکلی؟

من همچنان قرارداد نداشتم و اسمم نیز به دلیل سالها دوری، در میان بازنشسته ها قرار گرفته بود به همین دلیل نمی توانستم در اردوها شرکت کنم. با اینحال ذهن خود را بر مسابقات لیگ متمرکز کردم و در طول مسابقات جزء نفرات برتر بودم. در نهایت نیز در فینال، در دوضرب مدال نقره و در مجموع به مدال برنز دست یافتم. هرچند هنوز آمادگیم را در حد انتظارات خودم نمی دیدم اما با توجه به اینکه سال گذشته، وزن ما یکی از قوی ترین و سنگین ترین وزن ها بود، رنکینگ بالاتری از رقیبم که به او باخته بودم به دست آوردم چرا که از نظر وزنی از او سبک تر بودم. نتیجه بدی نیز به حساب نمی آمد.

 

 

پس می توان گفت تلاش هایتان به ثمر نشست. در چه مسابقات دیگری شرکت کردید؟

خیر، شرایط کمی تغییر کرده بود و هیات فارس نیز تصمیم گرفت پس از چندسال وقفه، مجددأ در رقابت های کشوری شرکت کند. از شهریور تا اسفند ۹۴ حدود ۶ مسابقه سنگین داشتم و در رقابت های کشوری و دانشجویان نیز شرکت کردم. هیات استان نیز برنامه های خوبی را تدوین نموده است و با توجه به در پیش بودن بازی های المپیک، بازیهای آسیایی و جهانی ۲۰۱۷ سال سنگینی خواهیم داشت.

 

 

سال گذشته نیز در رقابت های قهرمانی کشور شرکت نمودید. چه عنوانی کسب کردید؟

تیم فارس، پس از وقفه ای چندساله در این رقابت ها شرکت می کرد و خوشبختانه بازگشتی مقتدرانه داشت و در حضور تیم های قدرتمندی چون خوزستان، توانستیم اول شویم. متأسفانه علیرغم برخورداری از استعدادهای فراوان، استان فارس در زمینه حرفه ای همچنان از تیم هایی مثل خوزستان عقب است جایی که سرمایه گذاری های میلیاردی در بحث ورزش می شود ولی ورزشکاران فارس حتی در سطح ابتدایی نیز حمایت نمی شوند.

 

 

خودتان چه عنوانی کسب کردید؟

با اختلاف زیاد اول شدم که این مسئله انگیزه ام را برای ادامه دادن بالاتر برده است.

 

 

از روزهای دشوار مصدومیت، چه خاطره دلگرم کننده ای به یادتان ماند؟

زمانی که تصادف کردم بیشتر خانواده و دوستانم به من دلگرمی می دادند. برخی مسئولین حتی…

در این میان، افرادی نیز بودند که خالصانه مرا مورد لطف قرار دادند. از جمله جناب خان سالار که در روزهای سخت مصدومیت، به منزل ما آمدند، پای صحبت های من نشستند و به من دلگرمی دادند. البته ایشان نه تنها برای من، بلکه برای وزنه برداران استان، زحمات زیادی کشیده اند و تیم سیمان سپهر را با هزینه خودشان و تنها برای حمایت از وزنه برداران جوان استان راه اندازی کردند. حتی حقوق ماهیانه هم برای بچه ها در نظر گرفتند که برای ورزشکاران جوان، بسیار دلچسب بود. حتی روزی که رکوردگیری داشتیم، ایشان موقعی که وزنه زدن مرا دیدند بسیار خوشحال شده بودند؛ چون مرا در بستر دیده بودند و می دانستند از کجا به کجا رسیده ام.

 

شاید این یک دیدار کوتاه بود ولی خیلی برای من ارزشمند بود و تأثیر زیادی روی من گذاشت چون احساس می کردم به چشم می آیم و فراموش نشده ام.

 

 

یعنی بر این باورید که نقش حمایت معنوی پررنگتر از حمایت مادی است؟

ببینید آن لحظه برای ورزشکار اینکه حس می کند کارش بی ارزش نبوده و دیده شده، بسیار مهم است. مسئولین همیشه از کمبود اعتبار می گویند ولی همه مسائل در پول خلاصه نمی شود. درست است که ورزش حرفه ای نیاز به پول دارد ولی ارزش گذاری از زحمات ورزشکاران، چندان هزینه بر نیست. مسئولین حداقل از دستشان بر می آید که تقدیری، تشکری بکنند. همین هم برای قهرمانان انگیزه ایجاد می کند و باعث می شود انرژی بیشتری برای ادامه دادن داشته باشند.

 

 

زمانی که این حادثه برایتان روی داد فکر می کردید روزی بتوانید دوباره به وزنه برداری برگردید؟

آنقدر بلند پرواز بودم که با اطمینان می گفتم دوباره به تیم ملی برمیگردم.

حتی زودتر از آن چیزی که پزشکان انتظار داشتند به ورزش برگشتم.

 

photo_2016-03-18_23-10-40

حضور پدرتان به عنوان مربی، در کنار شما، چقدر به بازگشت شما به صحنه قهرمانی کمک کرد؟ اصلأ چقدر این مسئله در موفقیت شما به طور کلی نقش داشته است؟

بارها شنیده ام و پرسیده اند که چرا پسر آقای زارعی به اینجا رسیده است؟ یک دلیل عمده آن برمی گردد به اینکه تمام اختیار من بعنوان بازیکن به دست خود پدرم بعنوان مربی بود. برای یک مربی بسیار مهم است که بتواند جوانب مختلف زندگی بازیکن را نیز برنامه ریزی کند. اما در حال حاضر، اولویت ها را خانواده ها مشخص می کنند مثلأ کدام کلاسش مهم تر است؟ کی تفریح برود؟ و …

 

من تمام وقتم دست پدرم به عنوان مربی و سرپرست بود. ایشان زمان درس، تفریح، استراحت و … من را تعیین می کردند. این بود که شرایط کاملا در اختیار خودشان بود و نتیجه هم گرفتیم. این مسئله منحصر به من نیست. درحال حاضر میثم زارعی نیز از جمله قهرمانان بسیار خوب سبک وزن ایران است که تقریبأ چنین وضعیتی دارد یعنی پدرش روز اول اختیار تمام امور را به دست مربی داد.

 

 

مسلمأ در این میان، تجربه مربی، دانش و توانایی های او بسیار مهم است.

صددرصد همین گونه است. پدر من حدود ۲۵ سال است که در روستای فتح آباد به مربیگری وزنه برداری مشغول است و قهرمانان بسیاری نیز از همین روستا به کشور معرفی کرده است. از جمله این قهرمانان می توان به آقایان امیرحسین زارعی، عبدالمطلب زارعی نژاد، افشین عرب پور، رسول کشتکار، جمشید میرزاوندی، حمیدرضا عرب پور، حمیدرضا زارع، عباس قاسم زاده و …. در حال حاضر نیز میثم زارعی، عباس زارعی، عباس کریمی، رضا زارعی، علیرضا عرب پور که به همراه بنده و آقای بهروزی، تیم استان را در رقابت های کشور تشکیل می دادیم، اشاره نمود. البته این نکته لازم به توضیح است که این قهرمانان، در سطوح کشوری به بالا دارای عنوان هستند و اگر نام قهرمانان استانی را می خواستم ذکر کنم بسیار بیش از این ها بود. حتی ممکن است نام برخی از قهرمانان شایسته نیز از قلم افتاده باشد که همینجا از همگی پوزش می خواهم.

 

 

این مسئله بسیار جای تأمل دارد. چگونه یک روستا می تواند این تعداد قهرمان به جامعه معرفی نماید؟

جوّ سالن خیلی مهم است و مربی، شرایط حاکم بر آن را مدیریت می کند. آقای زارعی به اذعان ورزشکاران و پیشکسوتان، وقت زیادی برای بچه ها و استعدادهای این روستا گذاشت. مربیگری، سرگرمی ایشان نبود، بلکه یک تعهد و عشق بود. حتی از جیب خودشان برای ورزش روستا هزینه می کنند. اولین هالتر حرفه ای را پدرم با هزینه شخصی برای باشگاه خرید و در اختیار ورزشکاران گذاشت.

 

سایر روستاها و بخش ها نیز می توانند به این موفقیت برسند به شرط آنکه خودشان بخواهند و برای بهبود محیط خودشان تلاش کنند.

 

 

بعنوان یک قهرمان ملی، از مسئولین شهرستان، چه خواسته ای برای اهالی شریف روستای فتح آباد دارید؟

اهمیت به استعدادهای روستا. پس از اینکه در مورد تصادفم صحبت کردم، منتظر بودم بپرسید چرا تصادف کردی؟! چرا سرعت؟! حقیقت این است که جوانان این منطقه امکاناتی برای تخلیه انرژی ندارند. حتی من که همیشه درگیر ورزش و مسابقه بودم، باز هم برای اوقات فراغت امکاناتی نداشتم.

 

روستای فتح آباد علیرغم سابقه درخشانی که در ورزش دارد -که گوشه ای از آن را تنها در ورزش وزنه برداری عنوان نمودم- حتی یک سالن ورزشی ندارد و بچه ها مجبورند به مرودشت مراجعه نموده و سالن اجاره کنند. در حالی که فتح آباد ثابت کرده در رشته های مختلف ورزشی می تواند حرف های بسیاری برای گفتن داشته باشد. مثلأ در قدیم کشتی پهلوانی بسیار در این روستا رایج بوده و طرفدار داشته ولی الان به دلیل نداشتن باشگاه و امکانات، خبری از این رشته نیست.

 

 

صحبت پایانی؟

از همین جا از خانواده ام که در این مسیر پر پیچ و خم همیشه همراهم بودند تشکر می کنم. به ویژه مادرم که سالهاست بخاطر تغذیه، سلامت، تمرین و… من، از خیلی از برنامه ها و تفریحاتش چشم پوشی کرده است. از پدرم که همیشه تمام درگیری و سنگینی مسابقات و حتی مصدومیت من بر دوش ایشان بوده است. تشکر ویژه ای نیز از برادرم عباس، دارم که همیشه چه در زمینه ورزش و چه در زندگی شخصی کنارم بوده است.

همچنین از تمامی مسئولین استان و شهرستان، پیشکسوتان، دوستان و پزشکانی که به بهبود شرایطم کمک کردند، سپاسگزاری می نمایم.

 

 

«گفتگو از آرزو اسماعیلی»

«هماهنگی و تنظیم: رضا فلاح»


مطالب مرتبط:

یک آسمان امید …/ گفتگو با فاطمه احدی بازیکن فوتسال و دارنده “مدرک مربی گری فوتبال درجه B آسیا”

ناگفته های یک سکوت…/ گفتگو با محمد هادی و علیرضا صالحی، برندگان ۵ مدال بازیهای آسیایی ۲۰۱۵

این جمع پر افتخار…/ گفتگو با اعضای تیم منتخب والیبال بانوان مرودشت

کمانداران خانه بدوش…/ گفتگو با رییس هیئت تیراندازی با کمان مرودشت

گفتگو با محمدنبی حیدری، داور بین المللی بوکس/ المپیک، دور از دسترس نیست…

شرحی از این نهایت … گفتگو با پیمان پارسی، عضو ستاد نماز جمعه و بسیج جامعه پزشکی شهرستان مرودشت

گفتگو با فاطمه طهماسبی/ کاپیتان تیم ملی زیر۱۴ سال ایران از زلزله نپال می گوید…یک خانواده، صدها قهرمان گفتگو با رقیه کشاورز، بنیانگذار کاراته شوتوکان بانوان مرودشت

آینده، در دست های ماست…/ گفتگو با مربی و والیبالیست های مرودشتی حاضر در سوپرلیگ نوجوانان و جوانان

گفتگو با مریم احمدی، بانوی مرودشتی نایب قهرمان کشتی آلیش آسیا

 

 


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر