۵:۲۸:۳۹ - یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴
شعر طنز: اگرچه گشته شهرستان، ارسنجان…
جعفر زارع از شاعران ارسنجان، در خصوص برخی مشکلات این شهرستان شعر طنزی را سروده و برای ارسن نیوز ارسال کرده است که به مخاطبان ارائه می شود.   سلام بر همه خوانندگان سایت وزین ارسن نیوز داشتم توی دیوان حافظ والامقام و گرانسنگ، غزل ۴۴۰ ایشان “سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی…”رو می

400_1_PhotoL_[جدید_عادی]

جعفر زارع از شاعران ارسنجان، در خصوص برخی مشکلات این شهرستان شعر طنزی را سروده و برای ارسن نیوز ارسال کرده است که به مخاطبان ارائه می شود.

 

سلام بر همه خوانندگان سایت وزین ارسن نیوز داشتم توی دیوان حافظ والامقام و گرانسنگ، غزل ۴۴۰ ایشان “سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی…”رو می خوندم. کم کم ترغیب شدم که به همین وزن چند بیتی را به زبان طنز بگویم. ناخودآگاه ذهنم متوجه مشکلات شهرستانمون شد و این چند بیت رو گفتم …

 

 

اگرچه گشته شهرستان، ارسنجان …

به یک معمارچون گفتم چرا آسفالت را کندی؟

 بگفتا: پول دادم، امتیاز آب دادندی

 

بگفتم آب بردی، خوب تعمیرش نما از نو

“به من چه” گفت و می خندید با طرزی هدرمندی

 

دلم می خواست با دستم زنم بر فرق بی مویش

ندا آمد: سزایش ده به تنبیه خداوندی

 

اگرچه سخت می گیرند مسئولان به بی پولان

فقط اینجاست  بین پول با مسئول، پیوندی

 

پلیس زبده بسیارست اما همچنان باقیست

تصادف های بسیاری به بولوار و کمربندی

 

برای اخذ یارانه چه غوغایی ست اما حیف

 که صرف آب و برق و گاز شد، کو حبه ی قندی؟

 

خبر داری که دراین شهر، دکتر نیست تا بیمار

 روانه گردد از این جا به شیراز و نیایندی!

 

بدان این را که ارسنجان قریب نوزده سال است

ندارد بخش دوم، پس چرا آسوده ای چندی؟؟!!

 

نه دعوایی نه نفرینی نه پرخاشی در این کار است

چرا این گونه بین یاورانت فتنه افکندی؟

 

بسی گفتیم ومی گوییم: خدمت کن به خلق الله

هزاران بار بشنیدی و طرفی هم نمی بندی؟

 

نهال تفرقه برکن، شنو آهنگ همیاری

نمی دانی مگر یک روز باید باربربندی؟

 

همه رفتند از هر خاک تا افلاک باور کن

و شهرستان ما مانده ست در این آرزومندی!

 

دریغ و درد از بیکاری فوج جوانهایش

 همه در حسرت یارانه و شوق هدفمندی

 

همی نازیم بر قرآن نویسان و هنرمندان

 و حالا نیست یک قرآن نویسی و هنرمندی

 

در اینجا خواب بسیارست اما کار کمیابست

ولی خواب گران مثل گرانی هست و خرسندی؟

 

الا مسئول های ما که امکاناتتان خوبست

به مانند پدر باشید و فکر رشد فرزندی

 

عمل خوبست نه حرف و شعار و وعده ها زیرا

گذشته دوره ی حرف و کلام و دادن پندی

  1. سعدی   فروردین ۲۳, ۱۳۹۴  

    فریاد زمردشت که مسئول ندارد
    یه عالمه گنج است و کسی پول ندارد
    دلها پر درد است و دوایش کمی “همت”
    ارباب شفا، جرات آمپول ندارد
    گر نقد کنی انگ خوری راحت و آسان
    کس تاب در افتادن با غول ندارد!
    اینجا پر افعی و شغال است و درنده
    افسوس کسی قدرت هرکول ندارد

  2. جعفري   فروردین ۲۳, ۱۳۹۴  

    یه نفر هم یه شعر طنز برا مرودشت بنوویسه که از سر تا پاش طنزه بخدا

  3. ازاد   فروردین ۲۳, ۱۳۹۴  

    ای والله به این سعدی…
    خیلی جالب بود.


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر