۷:۵۰:۲۸ - پنجشنبه ۸ مهر ۱۳۹۵
ماه خوب مدرسه…
هفته نامه مرودشت، شهرام صالحی- باز آمد، بوی ماه مدرسه          بوی بازی های راه مدرسه   چه فصل خوبی است پاییز، وقتی راه پر پیچ و خم مدرسه را با تکه کاغذهای رنگی افتاده از درختان، فرش می کند و چه شوقی به تن می بخشد، باد نوازشگر که برگ های زرد و نارنجی را

هفته نامه مرودشت، شهرام صالحی-

191801

باز آمد، بوی ماه مدرسه          بوی بازی های راه مدرسه

 

چه فصل خوبی است پاییز، وقتی راه پر پیچ و خم مدرسه را با تکه کاغذهای رنگی افتاده از درختان، فرش می کند و چه شوقی به تن می بخشد، باد نوازشگر که برگ های زرد و نارنجی را جلو چشم های ما به پرواز و تکاپو در می آورد. چقدر سخاوتمند هستند در و دیوار مدرسه که هنوز برای دانش آموزان آغوش می گشایند و تمام تابستان کسالت بار را برای دیدن دوباره شان چشم به راه مانده اند. چقدر خوبند آموزگاران ما که چشم به روشنی دارند و هنوز مهربانی، میوه درخت آنان است. سرایداران مدرسه را به یاد بیاوریم که نقش پررنگ آنان در مهربانی های این ماه، کم نیست.

 

آن روزها وقتی راه مدرسه را با شوق و ترس های کودکانه طی می کردیم فکر نمی کردیم روزی برسد که برای یک ثانیه در مدرسه بودن و یک لحظه پشت میزهای چوبی و شکسته آن روزهای مدرسه نشستن، دلمان لک بزند و بی تابی کنیم. آن روزها شاید همه فکر و ذکر ما این بود که بهانه ای پیدا کنیم و فرصت حضور در مدرسه را کوتاه تر کنیم اما حالا که بزرگ شدیم، وقتی چشممان به نیمکت می افتد، ریسه می رویم و ضعف می کنیم. وقتی هم بهانه ای می یابیم و پشت نیمکت مدرسه می نشینیم، شیطنت های گذشته گُل می کند و سرخوشی ها باز می گردند.

 

آن سال ها گذشته و پیدا شدن موهای سپید، درس جدیدی از کتاب زندگی را به ما آموخته است. گرچه پیر شده ایم اما هنوز به یاد آوردن خاطرات خط خطی مدرسه شیرین است. هنوز طعمِ گس لواشک و تخمه و ساندویچ های کالباس رنگ و رو رفته زنگ های تفریح –که به آن زنگ راحت می گفتیم-  زیر زبان ماست. انگار هنوز دستفروش پیر، مقابل مدرسه با سینی کیک تخته ای و آب نبات و بامیه و قره قورت جلو چشم های ما نشسته است. صدای فریاد ناظم بداخلاق اما خوش قلب مدرسه در گوشمان هست که: بچه ندو! بچه دعوا نکن! بچه برو سرکلاس! و…

 

از جلو مدرسه که رد می شویم و حیاط مدرسه را که دید می زنیم، یادمان به هم کلاسی های قد و نیم قد و شیطنت های زنگ راحت می افتد و شخصیت متفاوت آموزگاران مان به خاطرمان می آید که هرکدام دنیایی حرف و درس برای یاد دادن داشتند. گرچه آن روزها هم دل بعضی معلم ها از روزگار پربود، خسته بودند و حوصله ما را نداشتند اما بسیاری هم هرروز صبح، چون خورشید طلوع کرده و به کلاس می آمدند و از بخشایش خسته نمی شدند. آقای نوری نژاد دبیر زیست شناسی، حقانی ریاضی، نیکو جبر، مستجابی شیمی، اعرابی ادبیات، سیادت ورزش، فلاح دینی، قائد شرف تاریخ، زارع زمین شناسی، موسوی عربی، صغادی، حقیقت، مومنی و خوب های دیگری که آن روزهای زندگی ما را روشن می کردند.

 

عده ای دوست دارند بگویند همه چیز عوض شده است. دوست دارند بگویند واتس اپ و تلگرام و اینترنت! همه چیز را با خود برده و هیچ چیز رنگ و بوی قدیم را ندارد اما ما باور نداریم. به باور ما، هنوز مدرسه، مدرسه است و هنوز کلاس درس، همان حال و هوا را دارد. هنوز پای تخته رفتن و درس پس دادن به معلم، همان مور مور قدیمی را به تن می آورد و هنوز امتحان، فصل اشک و آه و بهانه است. هنوز گرمی دست یک هم کلاسی در اول صبح و شوق همراهی اش تا مرز دوستی های بی پایان، دلخوشی می آورد و هنوز کلاس، جای محترمی است.

 

آن چه که برای ما از همه چیز با ارزش تر است این است که می بینیم چراغ مدارس، هنوز روشن مانده و دل خیلی از آموزگاران این دیار، هنوز گرم گرم است. اگرچه روزگار سخت است اما دیدار دوباره دانش آموزان و روشنی فرداهای آنان، شوق رفتن را در تن آموزگاران زنده نگاه داشته است. به آموزگاران میهن درود فرستاده و سلامتی را برایشان آرزو می کنیم.

 

دستان مان را به سمت دعا دراز کرده و برای شادی خورشیدهای دانایی ایران زمین دعا می کنیم.


مطالب مرتبط:

لزوم وحدت گروه های سیاسی در مرودشت


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر