۱۹:۵۲:۴۵ - سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳
اندر حکایت سر نخ هایی از بزرگترین اختلاس تاریخ در مرودشت و مابقی قضایا
تحلیل های آبکی، علی کشاورزی- این که چه شد که صاحب منصب ستون تحلیل های آبکی توبه ی خویش بشکست و باز دست به قلم شد، خودش یک داستان درازی دارد، به درازی زمان کشف اختلاس در شبکه ی بانکی صادرات و ملی. این روزها هر بامداد، در دفتر هفته نامه، بساط نان سنگک و

Untitled

تحلیل های آبکی، علی کشاورزی- این که چه شد که صاحب منصب ستون تحلیل های آبکی توبه ی خویش بشکست و باز دست به قلم شد، خودش یک داستان درازی دارد، به درازی زمان کشف اختلاس در شبکه ی بانکی صادرات و ملی.

این روزها هر بامداد، در دفتر هفته نامه، بساط نان سنگک و پنیر، آقایان علی مرادی و عبدالرضا قیصری بر پاست، نمی دانم، آیا این همه نان و پنیر می خورند، رنگ قسمت خاکستری مغزشان، سفید نمی شود؟

امروز صبح، همین طوری که نشسته بودیم و انگشت شست مان را زیر چانه قرار داده بودیم و دو انگشت کوچک و کناری اش را خوابانده بودیم و با انگشت وسط و سبابه مان روی شقیقه مان ضرب گرفته بودیم و به قول ناصرالدین شاه، داشتیم با خود خیالات می فرمودیم، کاکام (همین علی مرادی) یک هو پا پتی پرید وسط خیالات مان و پرسید:

 

-اختلاس یعنی چی؟
تا ما بیاییم خودمان را جمع و جور بکنیم و یک جواب نسبتا معقول و دندان شکنی بدهیم، صاحب همبن ستون بغل (نفتی نشی معروف)، گفت:
-از خلاص می یاد، یعنی خلاص شدن، یا خلاص کردن!!!

 

گرچه از درجه ی بیسواتی، ایندو زبان بسته، سوابق نسبتا روشنی، در دست است، اما نمی دانستم که این قدر!!! بنابراین دانستم که وظیفه ی سترگی برای آگاهی بخشی به این دو عوام، بر دوشم سنگینی کرد خواهد، آخ مردم از کمر درد و درد شانه!!! لذا با یک لحن عاقل خطاب به سفیهی به ایشان گفتم:

 

-نه کاکام نه قیصر جان، خلاص شدن ربطی به اختلاس ندارد.
-قیصر گفت: اما اختلاس با خلاص شدن ربط دارد
-ندارد
-دارد
-ندارد
-دارد

 

خوب البته مرغ قیصر یک پا دارد، جر و بحث کردن با او، مضر حیات است و مخرب ذات، پس با یک لحن پرسش گرانه ای رو به کاکام کردم و پرسیدم:
-حالا چی شد که یاد اختلاس افتادی؟
-اینجا نوشته
-چی نوشته؟
-سه هزار میلیارد تومان توسط آقای… اختلاس شده
من شک نکردم که تجدیدی های مداوم کاکام در درس حساب و هندسه کار دستش داده اساسی، ۱۲۳ میلیارد را می خواند ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان، اونم، خبر سوخته ی ۱۶ یا ۱۷ سال پیش!!!

 

گفتم: هوووو، اولا که ۱۲۳ میلیارد بود و ثانیا که مال حالا که نیست. کجای کاری مرد عاقل؟
گفت: نه سه بیلیون تومان است و خبرش هم داغ داغ است و مال همین امروز است و تو خودت کجای کاری؟
گفتم: بده ببینم و داد و دیدم، خبر در روزنامه های کشور خودمان چاپ شده بود، رقم هم درست بود، مقادیر متنابهی هنگ کردیم. مشتی آب به سر و رویم زدند و کاهگل جلو دماغم گرفتند تا کمی سر حال آمدم.

 

گفتم: کار، کار آمریکای جهان خوار و صهیونیست ها است.
قیصر گفت: دایی جان ناپلئون، انگلیس را یادت رفت.
گفتم: اصولا کار غربی هاست.
کاکام گفت: پر واضحه، آخه مدتی است که با شرقی ها رفیق شفیق شده ایم، دیگر دلیلی ندارد بیایند در کشور ما اختلاس کنند.
قیصر گفت: حالا این سه هزار میلیارد تومان چقدر است؟ می شه باهاش یه پیکان مدل ۴۷ خرید؟
کاکام گفت: گمون نکنم، ولی شاید بشه یه یاماهای ۱۰۰ زرد طلایی مدل ۵۰ خرید.
این دو زبان بسته در عین مهربانی ذاتی شان، جهل مرکب شان آدم را به سر حد مرگ می برد، بسته زبان ها چه می فهمند سه تریلیون یعنی چه؟ بیش ترین پولی که دیده اند سکه ۵۰۰ تومانی بوده است.

 

پرسیدم: میلیارد می دانید یعنی چه؟
گفتند: نه
پرسیدم: میلیون را می شناسید؟
گفتند: نه
پرسیدم: تراول چک صد هزار تومانی دیده اید؟
گفتند: نه
پرسیدم: اسکناس هزار تومانی دیده اید؟
گفتند: ها همین اسکناس های سبز را می گویی؟
گفتم: آره، یعنی سه میلیارد از این اسکناس های سبز
گفتند: میلیارد یعنی چند تا؟
گفتم: یعنی هزار میلیون
گفتند: میلیون چند تاست؟
گفتم: هر میلیون، هزار هزار تاست، سه هزار میلیارد یعنی سه هزار هزار هزار هزار
گفتند: خیلی که نمی شود، سه تا چهار تا هزار تومانی، می شود دوازده هزار تومان!!!

 

نه نشد، یعنی اساسا نمی شود و در آینده هم نخواهد شد، اگر عامل اصلی این اختلاس سه هزار میلیاردی پیدا شد، این دو رفیق ما هم معنای دقیق این رقم را خواهند فهمید.
ول شان کردم، این دو، از نظر من، از ناحیه ی مخ، در مرخصی دائم هستند. پس از پنج دقیقه دیدم، با هم پچ پچ می کنند، فضول که نیستم ولی از باب کنجکاوی فال گوش ایستادم، داشتند، اس ام اس یا همان پیامک های شان را می خواندند.

 

کاکام می گفت: این را ببین، نوشته، اگر از زمان کوروش کبیر تا حالا ماهانه صد میلیون تومان پس انداز شده بود، مجموع آن تا حالا سه هزار میلیارد تومان شده بود!

قیصر می گفت: این یکی نوشته اگر اجداد نئاندرتال ما، از دویست و پنجاه هزار سال پیش تاکنون، ماهی یک میلیون تومان پس انداز کرده بودند، حالا سه هزار میلیارد تومان پول داشتیم.

 

کاکام می گفت: اگر طول یک اسکناس هزار تومانی را ده سانتی متر فرض کنیم، طول این اختلاس با اسکناس هزار تومانی، سیصد هزار کیلومتر خواهد شد.

قیصر گفت: به راستی که دست اندر کاران این اختلاس، هفتصد نسل آینده شان را از فقر و بدبختی خلاص کرده اند.

خلاصه از جهات اربعه، طول و عرض و ارتفاع این اختلاس را به تصویر کشیدند، بعد نام مرا بردند، بعد خندیدند، بعد گقتند، او از زمانی که عده ای می خواستند یازده تن آهن قراضه را به طور قاچاقی، از مرز آبی هرمزگان به خارج از کشور ببرند، خل شده، بعد دوباره خندیدند و گفتند، پروفسور ( یعنی من) هنوز منگ دزدی یک دو سه، آقایان خداداد و رفیق دوست است. بعد آنقدر خندیدند که به سرفه افتادند و بعد گفتند پروفسور فکر می کند که هجده میلیارد دلاری که پارسال به صورت  طلا و دلار، در ترکیه پیدا شد، واقعا بی صاحب بوده است و آن را همان طور که عمو رجب طیب اردغان گفته، « این گنج را خدا برای نجات اقتصاد ترکیه از ورشکستگی فرستاده است». بعد یک اشعاری از سعدی خواندند که درست نفهمیدم چی می گفتند و به جز ترجیع بند « الا یک از هزاران» چیزی ازش به یادم نمانده است.

 

آهسته برگشتم و پشت میزم نشستم، هنوز دارند پچ پچ می کنند و می خندند. من یکی که خیلی به ایشان مشکوکم، به نظرم، این ها ایادی آب به آسیاب ریز امریکای جهان خوار به سرکردگی صهیونیست بین الملل و گرگ پیر استعمار یعنی همان انگلیس بی پیر هستند و با این تجاهل شان، حکما در این اختلاس و قاچاق آهن قراضه و سایر فسادهای مالی دست دارند و گرنه با کارهای فرهنگی و روزنامه نگاری که هر روز هر روز نمی شود نان سنگک و پنیر خرید و خورد!!!

 

*********

دوستان و سروران عزیز
مطلب بالا را، بادتان اگر مانده باشد، در زمان اعلان اختلاس سه هزار میلیاردی برادران دالتون نوشتم و در همان زمان در هفته نامه ی وزین تخت جمشید چاپ شد، حال با اعلان اختلاس دوازده هزار میلیارد تومانی، که مربوط به سال اول تصدی پاک ترین دولت تاریخ ایران!!! است، دوباره فیل مان ویزای هندوستان گرفته که چیزی بنویسیم، اما دیدیم چیزی که عوض نشده است فقط میزان اختلاس به عدد مقدس ۱۲ رسیده است و این عدد در تمام فرهنگ ها و مذاهب از این رو مقدس است که قابلیت بخش پذیری خوبی دارد، بر خلاف عددی که بلافاصله بعد از آن می آید یعنی عدد ۱۳ که عدد اول است و چون لامذهب به جز بر خودش و یک بر هیچ عدد دیگری بخش پذیر نیست، به همین دلیل نحس شناخته می شود ، اما عدد ۱۲ هم بر ۱۲، هم بر ۶، هم بر ۴، هم بر ۳، هم بر ۲، و هم بر یک قابل تقسیم است. بعد دیدیم عدد ۱۲ که این قدر بخش پذیری خوبی دارد*، حالا نگاه بکن به قابلیت بخش پذیری ۱۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰، این عدد همه جور قابل تقسیم کردن است، منتها هر کس باید حد و حدود خودش را بداند و به میزانی سهمی که گیرش می آید راضی باشد.

 

*******

حکایت بی جا:
سخن از تقسیم کردن به میان آمد، یاد حکایتی از مولانا افتادم، مولانا می گوید: «شیری و گرگی و روبهی برای شکار موتلف شدند، یعنی با هم ائتلاف کردند، روز نخست آهویی و بزی و خرگوشی شکار کردند، شیر به گرگ فرمان داد : «که شکار را تقسیم کن.»

 

گرگ بیچاره که مثل من، دارای ذهنی منطقی بود یعنی به اصطلاح امروزی ها خیلی احمق بود، گفت: « آهو از آن جناب شیر و بز برای من و خرگوش از آن روباه»

 

شیر چون این سخن بشنید با یک حرکت رزمی، سر از تن گرگ بیفکند و با خشم به روباه گفت: « حالا تو تقسیم کن»
روباه تعظیمی کرد و گفت: « خرگوش برای صبحانه ی حضرت شیر، بز برای ناهار حضرت شیر وآهو هم برای شام حضرت شیر»

 

نشانه های رضایتمندی در چهره ی شیر هویدا شد و از روباه پرسید:» به به،  این شیوه ی نیکِ تقسیم از که آموختی؟»
روباه گفت: « از سرِ کنده ی گرگ»!!!

 

به قول بیهقی، من این داستان بدان سبب نبشتم که تو بدانی در زمان مولانا، مردم را آن اندازه فهم نبودی که شام باید سبک تر خوردی و صبحانه مفصل تر، ورنه روباه در باب تقسیم گفتی :» آهو مر صبحانه ی حضرت شیر، بز مر ایشان را ناهار وخرگوش مر آن حضرت را شام «

 

آنگاه این سخن هم به مزاج شیر خوش تر آمدی و هم برای سلامت او نافع تر!!! و نیز این که خلق بدانستندی مال چو از کیسه ی بیت المال رفت، رفت و همگان دانند که تیرِ رفته ناید باز به شست، و حال توفیر به نباشد که آن برادران حرامی یک نفر بودی؟ یا چهار نفر؟ یا چهل نفر؟ یا چهارصد نفر؟ یا چهار هزار نفر؟ یا چهل هزار نفر؟ یا چهارصد هزار نفر؟ ایشان چون سیم و زر ببردی، ببردی و بعد در تقسیمش هر خاک که خواستندی بر سر کنند، خود دانستندی.

 

**********

ریاضیات جدید و پیوند آن با ادبیات:
برای به هنگام کردن میزان اختلاس و نوشته ی چند سال قبل من، فقط کافی است، محاسبات را در عدد چهار ضرب کنید.
آن چه باقی می ماند، تعداد متهمان این پرونده است، اگر و فقط اگر، تنها متهم پرونده ی اختلاس سه هزار میلیاردی آقای مه آفرید باشد!!! طبق قوانین ریاضی، متهمان پرونده ی این اختلاس باید چهار نفر باشند به نام های خورشید آفرید، کیوان آفرید، ناهید آفرید و زهره آفرید!!!

 

هم چنین عزیزان هم وطن از باب نام  اختلاس کنندگان آتی هیچ نگرانی نداشته باشند چون الحمد و لله، طبق برآورد دانشمندان تعداد سیارات و ستارگان کیهان بی نهایت است.
فقط از وارد کنندگان ماشین حساب های چینی خواهشمندیم، ماشین حساب هایی وارد کنند که حداقل یکصد هزار رقم در آن ها جا بگیرد، چون برای محاسبه ی میزان اختلاس های آتی حتما لازم می افتد.

 

********

کلام آخر: من از کاکام و نفتی نشی و سایر اختلاس کنندگان عزیز، حلالیت می طلبم چون تا حالا چنین می اندیشیدم که اختلاس ناشی از فسادِ دست اندرکاران است، اما توضیح یکی از مسئولین ** مرا از این خطای بزرگ رهانید، ایشان فرمودند: «این گونه اتفاق ها، ناشی از فرآیند کار در سیستم های بانکی کشور است»!!!

بیت بی جا:

بیت المال را فرآیند بانکی شان بر باد داد
ای دو صد نعلت بر فرآیندهای سیستم ها***

————————————————————————
پانویس:
*: واقعا خدا رحم کرده که رقم اختلاس ۱۲ هزار میلیارد است، اگر خدای نکرده ۱۳ هزار میلیارد بود، آن وقت نحوستش، یقه ی تمام مملکت را می گرفت.

 

**: اگر اشتباه نکنم، رییس بانک مرکزی چنین فرمودند.

 

***: مرد حسابی، دوازده هزار میلیارد تومان پولم را دزدیده اند، اون وقت می خواهی به قول مشهدی های عزیز، « سرِ دلِ استراحت «، بنشینم شعر با وزن و قافیه هم برات بگم؟

alikeshavarzi@yahoo.com

منبع: هفته نامه مرودشت

  1. ناشی   بهمن ۸, ۱۳۹۳  

    نفست گرم علی جان. خدا نگهت داره که گلی. قدر قلمت را نمیدونن اما دوست داریم.

  2. حسین کوچیکو   بهمن ۹, ۱۳۹۳  

    علی آقاالله برای تو خریدم که الله نگدار تو باشد با تشکر از شما لطفا مقداری خلاصه تر بنویسید وسعی کنید مطالب طنز کوتاهتر باشد


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر