۱۴:۰۴:۳۱ - شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴
اندر حکایت پایین ترین بام و مابقی قضایا …
هفته نامه مرودشت، علی کشاورزی- این که فرزند اعز عزیز بداند و آگاه باشد که گر روزی مر او را پرسیدند که بیچاره ترین مردمان کیست؟ فی الفور بگوید کشاورزان این سرزمین!   حال ممکن است کسی را شک آید در این ادعا که این تحلیل گر آبکی فرموده است، پس به بینات روشن، ما

هفته نامه مرودشت، علی کشاورزی-

Untitledاین که فرزند اعز عزیز بداند و آگاه باشد که گر روزی مر او را پرسیدند که بیچاره ترین مردمان کیست؟ فی الفور بگوید کشاورزان این سرزمین!

 

حال ممکن است کسی را شک آید در این ادعا که این تحلیل گر آبکی فرموده است، پس به بینات روشن، ما اثبات خواهیم کرد این سخن را.

 

یکم – تا آنجا که این جناب را به خاطر می آید در زمان های دور همواره با این شعار از کشاورزان حمایت می کردند که : “ کسی که گندم می کارد، راستی می افشاند” و در زمان های نه چندان دور، شعار این بود که: “ کشاورزی محور توسعه ی پایدار است”

 

اگر شما کمی در حال و روز کشاورزی و کشاورزان کشور غور کنید، بسیار خنده خواهید کرد بر این شعارها که از عمل به دور افتاده اند.

 

دویم – یک کشاورز را محض نمونه مثال بیاورید که با داشتن معدل نصاب مالکیت اراضی در ایران، از یک زندگی اقتصادی در حد متوسطی برخوردار باشد.

 

این نیست مگر به دلیل تمام حمایت های نابجا و غیر اصولی از این بخش تولیدی، ممکن است بپرسید چگونه حمایتی؟ عرض شود که حمایت دست و پا گیر، حتما می پرسید این دیگر چه گونه حمایتی است؟

 

عرض شود به حضور مبارک تان که فی المثل، دولت از کشاورز حمایت می کند، برای گندم سال ۹۴، قیمت تضمینی تعیین می کند و هر کیلوگرم گندم را به بهای ۱۱۵۵ تومان می خرد.

 

سال ۹۳ قیمت گندم ۱۰۵۰ تومان بوده است، یعنی نسبت به پارسال بهای خرید گندم را ۱۰ درصد افزایش داده است. اما در این مدت بهای انواع کودها، سموم و علف کش ها، انرژی و سوخت، ماشین آلات و دستمزد کارگران و … حداقل و به طور میانگین، ۵۰ درصد رشد داشته است و این یعنی این که کشاورز امسال نسبت به پارسال، ۴۰ درصد فقیرتر شده است.

 

آن محصولاتی هم که قیمت تضمینی ندارند، خدا به فریاد برسد که واسطه و خریدارها و کارخانه های فرآوری مثل ذرت خشک کنی ها و رب گوجه و خیارشور و … “چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را”

 

 

سیم- کشاورزان علیرغم داشتن نظام صنفی جدید التاسیس، دارای هیچ تشکیلات منظم و متحدی نیستند و هر از راه رسیده ای می تواند، ایشان و منافع ایشان را به بازی بگیرد.

 

امسال، بازار خرید یونجه به دلیل باز شدن دروازه های صادرات به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، داشت رونق می گرفت، که نماینده ی دامداران اصفهان با مراجعه به کانون های قدرت، به بهانه ی مظلومیت گاوداران سرمایه دار اصفهان، این دروازه ها را بر سر کشاورزان آوار کرد.

 

یا پارسال، کارخانه های قند نتواستند، مطالبات چغندرکاران را پرداخت کنند، زیرا که شیرین لبانِ شیرین کارِ صاحب رانت، چنان شکر وارد کشور نمودند که کام کشاورزان تلخ شد، تلخ تر از زهر.

 

همان طور که پارسال در سالن فرمانداری خدمت معاون محترم جهاد کشاورزی و دیگر حضار گفتم، یارانه ی نان و قند کل کشور را من کشاورز می دهم نه دولت. چون تمام نهاده ها را از بازار آزاد تهیه می کنم و آن گاه، تولیدم شامل قیمت گذاری دولتی می شود.

 

ما توقع زیادی نداریم، لطفا محصولات ما را به قیمت جهانی از ما بخرید.

 

چهارم- محاسبه چیز خوبی است، به شرطی که ریگی به کفش تان نباشد.
اگر از یک هکتار زمین به طور متوسط، ۵ تن گندم برداشت شود، به محاسبه ی این تحلیل گر آبکی، هزینه ی هر هکتار گندم در سه مرحله ی ( کاشت، داشت و برداشت) اعم از نهاده ها و استهلاک تجهیزات، بالغ بر سه میلیون تومان می گردد.

 

با این قیمت تضمینی که اعلام شده است، سود خالص یک هکتار حدود ۲۴۰۰۰۰۰ تومان برآورد می گردد. عملیات آماده سازی زمین از آبان ماه شروع می شود و برداشت تا حوالی انتهای خرداد به طول می انجامد، یعنی هشت ماه تمام.

 

از تقسیم ۲۴۰۰۰۰۰ بر ۸ ماه به عدد ۳۰۰۰۰۰ در هر ماه می رسیم. یعنی هر هکتار زمین گندم ماهیانه ۳۰۰۰۰۰ تومان سود دارد، از تقسیم این ۳۰۰ هزار تومان به ده هزار متر مربع ( هکتار) به این نتیجه می رسیم که هر متر مربع زمین کشاورزی، در هر ماه دارای ۳۰ تومان سود خالص است و از تقسیم ۳۰ تومان به سی روز ماه، به عدد یک تومان به ازای یک متر مربع در یک روز می رسیم!!!

 

اگر متوسط زمین کشاورزان ایرانی ۵ هکتار باشد که در حقیقت، ۳ هکتار است، سود ماهیانه ی ایشان از اراضی شان در ماه ۳۰*۱*۱۰۰۰۰*۵=۱۵۰۰۰۰۰ تومان است. که باز هم در حقیقت زیر یک میلیون تومان است.

 

کشت های غیر تضمینی مثل پیاز و گوجه فرنگی و هویج و ذرت و … هم بیشتر به یک قمار می ماند که باز هم بازنده ی اصلی کشاورز است.

 

ممکن است کارشناسان محترم، مثل معاون محترم وزیر این محاسبه ی تحلیل گر آبکی را فاقد وجاهت بدانند، اشکالی ندارد، از راه دیگری وارد می شویم.

 

قیمت یک هکتار زمین کشاورزی بدون آب امروز چه قدر است؟ من می گویم ۲۰ میلیون تومان، اگر شما می گویی بیش تر است، من مقداری اراضی برای فروش سراغ دارم، شما بخر من هم می فروشم.

 

یعنی متری ۲۰۰۰ تومان، شیشه در این کشور متری ۱۶۰۰۰ تومان است. پلاستیک نایلون متری ۱۱۰۰ تومان، گونی پلاستیکی از متری ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ تومان.

 

ببینید، اگر کشاورزی سودآور بود ، قیمت یک متر مربع از اراضی آن، از گونی و شیشه نباید ارزان تر باشد.

 

پنجم- دولت در سیاست گذاری هایش چشم به شهرها دارد نه به روستاها.
حکایت:

همشهری ما به خارج رفته بود، در رستوران ار منوی غذا چیزی درک نمی کند، شانسی دستش را روی نام غذایی می گذارد، گارسون برایش یک سوپ آبکی که با ذائقه ی ایشان جور نبوده می آورد، وی مستاصل در حالی که به دور و برش نگاه می کند، می بیند روی میز بغل دستی مرغ بریان گذاشته اند، رندان مرغ را که می خورند گارسون را صدا می زنند و دستور repeat می دهند، گارسون دوباره برای شان مرغ می آورد، همشهری ما با خود می گوید: “ ها حالا اسمش را فهمیدم” و ایشان هم گارسون را صدا می زند و می گوید: “repeat”.  گارسون دوباره برایش سوپ می آورد.
هم شهری می گوید: “ کافرا خودشون ریپیت می خورن، اوو ریپیتش رو می دن ما”

 

از زمانی که کوپن شهری و روستایی در نوع جنس ها و مقدار اجناسش با هم متفاوت بود، ما باید می دانستیم، چه قدر ما را دوست دارند.

 

شاهد کوچکی از این ماجرا، اختصاص آب سد ها و چاه ها، به آب شرب شهرهاست. همین کنار دست تان، آب را بر روی اراضی کشاورزی می بندند، تا مبادا شهری ها عزیز مجبور به اصلاح الگوی مصرف آب شان شوند.

 

علت این امر چیست؟ کاملا روشن است، چون جمعیت شهرنشین زبان اعتراض دارد و کشاورزان نه.

 

دو روز آب یک شهر قطع شود، صدای اعتراض شهرنشینان به آسمان هفتم می رود. جراید و صدا و سیما هم گزارش از پی گزارش، که مسئولان چه نشسته اید که آسمان به زمین رسیده است.

 

اما سال هاست، دشت های داراب و منطقه ی کربال و خرامه و آسه چپ در عطش یک قطره آب می سوزند، کشاورزان آواره شده اند و دریغ از …

 

جالب است که بدانید، آب در شهر یکی از ملزومات زندگی تلقی می شود ولی در روستا، خود زندگی است.

 

برای یک کارمند یا بازاری، آب یکی از نیازهای فیزولوژیک است. اما برای یک کشاورز، آب تمام هستی و حیات اوست.

 

جالب است که تمام کاسه کوزه های مصرف بی رویه ی آب را هم بر سر کشاورزان می شکنندکه به دو دلیل خطاست. یک این که مسئولان و کارشناسان، در باب بهینه کردن مصرف آب کشاورزی چه طرح های موجهی ارایه کرده اند؟ تقریبا هیچ.

 

دویم این که در حدود ۸۰ سال پیش، لوکوربوزیه در کتابش نوشت: “ شما شهروندان شیکاگو، بد نیست بدانید، آبی که می نوشید، قبلا سیزده بار نوشیده شده است”

 

یعنی در ۸۰ سال پیش، این از خدا بی خبران، سیستم تصفیه خانه ی فاضلاب داشته اند و آب را بازیافت می کرده اند.

 

امروز نیز شهرهای جدید، حداقل دارای چهار انشعاب آب با چهار نرخ متفاوت هستند.

 

۱- آب آشامیدنی با کیفیت بالا و نرخ گران
۲- آب شستشوی بدن و البسه و ظروف، بدون بار میکروبی و غیرقابل شرب
۳- آب باغچه و فضای سبز با کیفیت نامطلوب و بار میکروبی نسبی
۴- آب بی کیفیت و مضرکه مستقیما به سیفون توالت می رود

 

تازه باز هم این پسآب های شهری، مجددا بازیافت می شود.

اما در قرن ۲۱، شهرنشینان ما، آب خوردن و حمام و حیاط شستن و سیفون توالت شان، از یک انشعاب است.

بعد هم پساب ها را روانه ی چاه های جذبی می کنند تا باقیمانده ی آب های زیر زمینی را هم آلوده سازند.

 

بعد هم داد و فریاد برآرند که مسلمانی نیست!!!

 

تا این جا به این نتیجه رسیدیم که:
-کشاورزی و کشاورزان، به امان خدا و بدون هیچ گونه حمایت سازنده ای رها شده اند.

 

-قیمت نهاده های کشاورزی آزاد است و توسط بازار تعیین می شود و قیمت محصولات کشاورزی زیر کنترل شدید دولت یا واسطه ها و کارخانه دارها و یا حتی دامدارهاست.

 

-در این کشور، حتی تانکرهای تخلیه ی چاه هم دارای صنف و اتحادیه هستند اما کشاورزان …..

 

-کفه ی سیاست به نفع شهرنشینان می چربد!

 

اما این همه ی درد نیست. درد از این جا شروع شده است که به تشویق مسئولان، طی سه دهه ی گذشته، اراضی زیادی به زیر کشت رفت. افزایش سطح، بدون توجه به محدودیت آب. هم چنین، سد سازی های غیر اصولی، نیز به زایایی رودها و آب های سطحی، آسیب های جبران ناپذیری، وارد کرده است.

 

تغییر اقلیم و گرم شدن دمای کره ی زمین نیز باعث تبخیر بیش تر آب، مصرف بیشتر آن و کاهش بارش شده است. ۱۲ سال پیش، من در سمیناری اعلام نمودم که سال ۹۵، سال آغاز بحران بی آبی است و اکنون همگان به این باور رسیده اند، هرچند کاری نمی کنند.

 

بگذریم که بعد از آن ، محکوم شدم که قدرت خدا را دست کم گرفته ام و اگر خدا بخواهد با یک باران، همه ی رود ها را پر آب می سازد.

 

و من چه می توانستم گفت؟ وقتی آنان نمی فهمیدند، کار خدا از حساب و منطق خارج نیست و ما نباید عدول از حساب خودمان را به گردن خدا بیندازیم.

 

ما با یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده توانستیم، دریاچه های ارومیه، کافتر، پریشان، مهارلو، بختگان، طشک، هیرمند و تالاب های جهانی چهارمحال و بختیاری و رودهای کر و سیوند و زاینده رود و … را به کلی بخشکانیم. یعنی دیگر روی سطح آبی نداریم.

 

به زودی، باقیمانده ی آب های زیر زمینی و فسیلی نیز خواهند خشکید. و سه میلیون کاربر بخش کشاورزی، که دارای جمعیت نان خوری حدود ۱۵ میلیون نفرند، به کلی سرگردان و بی چاره خواهند شد.

 

چه چیز، روستایی را در روستاهای بی امکانات نگه داشته است؟ زرع و دام
وقتی آب نباشد، زرع و دامی نیز نخواهد بود. چاره چیست؟ بار و بندیلش را بر می دارد و روانه ی شهر می شود.

 

روستایی در شهر چه می کند؟ کم تر از دو درصد شان سرمایه ای دارند که می توانند خانه ای خریده یا کاری راه بیندازند، مابقی به حاشیه ها رانده می شوند. ضمن ادای احترام به تمام زاغه نشینان و حاشیه نشینان که قربانیان اصلی عدم وجود عدالت اجتماعی هستند. متاسفانه باید اذعان نمود که صاحبان مشاغل پست مثل ( نان خشکی ها، آهن قراضه ای ها، تخلیه گران چاه ها، کارگرانی که عمله خطاب می شوند و …) از این مناطق بر می خیزند و تازه این ها انسان های شریف و زحمتکشی هستند که به دنبال نان حلال می گردند.

 

صاحبان مشاغل سیاه ( دلالان مواد مخدر، زورگیرها، متکدیان، فواحش و ……) نیز به طور عمده در این مناطق فعالیت دارند.

 

روستاییانی که به حاشیه رانده می شوند یا درگیر این مصایب می شوند یا خود جزیی از این معضلات می شوند.

 

این هجوم میلیونی حاشیه نشیان، امنیت اقتصادی و اجتماعی شهرها را نیز به خطر می اندازد. دیگر شهروندان در خیابان ها و خانه هاشان نخواهند آسود. اگر دزدی، زورگیری، مواد فروشی مزاحم شان نشود، حداقل بلندگوی خریداران آهن قراضه و نان خشکی ها خواب شان را آشفته کرد خواهد.

 

از سوی دیگر حیات شهرها در گرو حیات روستاهاست. هر شهری رشد و توسعه ی خودش را مدیون روستاهای حوزه ی نفوذش است. اگر دیدید که مرودشت متولد ۱۳۱۴، گوی سبقت را از تمام شهرهای استان فارس ربود، از فیروزآباد عصر ساسانیان که نامش اردشیرفوره بود گرفته تا داراب که داراب گردش می گفتند و زرقان که زرگانش می نامیدند … .همه و همه مدیون طیف وسیعی از روستاهای نسبتا ثروتمندی بود که زیر سایه ی رود کر و سیوند می زیستند و زراعت می کردند.

 

مرگ حیات اقتصادی روستاها، آغاز به شماره افتادن نفس اقتصادی شهرهاست. این مطلب را بازاری ها بهتر از دیگران درک می کنند.

 

بحران های اقتصادی نیز، زمینه ساز سونامی های نابهنجاری های اجتماعی و بحران های سیاسی هستند.

 

پس بدانید و آگاه باشید که دود رها کردن کشاورزان به امان خدا، عاقبت به چشم همگان خواهد رفت ، گرچه کشاورزان نخستین قربانیان این بحران هستند، اما آخرین نیز نخواهند بود.

 

من از این بوروکراسی و نظام کارشناسی چشمم آب نمی خورد که توان برنامه ریزی و هدایت خروج از بحران را داشته باشند. فقط نشسته ام. نشسته ام در انتطار، در انتظار این غبار، این غبار بی سوار … و دیگر هیچ.

  1. رونالدو   خرداد ۲۳, ۱۳۹۴  

    علی جون دوستت داریم

  2. علی   خرداد ۲۹, ۱۳۹۴  

    احسنت بر قلم تان….
    این نویسنده در شهر مرودشت موهبتی است .
    قدرش بدانید.
    به شهر خودم کمی امیدوار شدم.

  3. hossein   آبان ۵, ۱۳۹۴  

    سلام بر علی آقا؛برادر من نرود میخ آهنین در سنگ ،چون مسولین محترم نمیدانند ،روزی عالمی دید که فردی از چشمه با دهان آب مینوشد ،بدو گفت گر چنین کنی عقلت میپرد ،فرد گفت عقل دیگر چیست !عالم که درمانده شده بود از فهم او گفت تو بخور.


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر