۱۹:۳۹:۲۶ - چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۴
اندر ماجرای خودمختاری ادارات و سازمان ها در اخذ وجوه بدون مجوز قانونی از بندگان خدا و مابقی قضایا…
تحلیل های آبکی، علی کشاورزی- این شهرام خان مُهرچی ارشادی، همیشه در هر امری، دنبال شریک جرم می گردد، لازم هم نیست که آن امر، حتما یک جرم جنایی یا سیاسی باشد، برای این که شما بهتر ملتفت منظور بشوید، داستان چند روز پیش، را خدمت تان عرض می کنم. ایشان ظاهرا میلشان کشیده بود

تحلیل های آبکی، علی کشاورزی-

ali-keshavarziاین شهرام خان مُهرچی ارشادی، همیشه در هر امری، دنبال شریک جرم می گردد، لازم هم نیست که آن امر، حتما یک جرم جنایی یا سیاسی باشد، برای این که شما بهتر ملتفت منظور بشوید، داستان چند روز پیش، را خدمت تان عرض می کنم. ایشان ظاهرا میلشان کشیده بود که یک فنجان قهوه ی اسپرسو، بخورد، حالا ببینید، ایشان چه گونه برای خودش شریک جرم پیدا می کند؟

 

من مثل همیشه داشتم پشت میز، اخبار روزنامه ها را می خواندم و یادداشت بر می داشتم تا ببینم، برای تحلیل های آبکی آیا می شود، یک سوژه ای یافت یا خیر؟ شهرام السلطنه، همان طور که پشت مانیتور کامپیوترش نشسته بود از من پرسید:

 

-”بابا تحلیل گر، دیشب بد خوابیده ای؟”

-”نه، شکر خدا من موقع خواب نمی فهمم سرم به بالش رسیده یا نه. جا به جا خوابم می برد.”

 

-”حتما خسته ای ؟”

-”نه ، اتفاقا امروز قبراق قبراقم”

 

-”آهان، سرت درد می کند.”

-”نه شکر خدا، نه سرم و نه هیچ جای دیگرم درد نمی کند”

 

-”حتما اعصابت از دست روزگار خرد شده”

-”نه ، اعصابم هم آرام است.”

 

-”چرا یک چیزیت هست، امروز تنظیم نیستی، بلند شو تا با هم بریم بیرون یک قهوه ای، چیزی بخوریم تا سر حال بیایی.”

 

این جاست که من به فراست می فهمم، آقا دلش هوای خوردن یک قهوه کرده و دنبال یک شریک جرم می گردد.

 

هیچی، بلند شدیم و رفتیم تو یکی از این کافی شاپ هایی که اخیرا تو هر کوچه، پس کوچه ی شهر باز شده تا یک چیزی بخوریم. آقا ما پای مان را بگذاریم داخل کافی شاپ، که کاکام مثل اجل معلق نازل شد. تا ما دو نفر را دید،

اولین سوالش این بود:

 

-”به به، دوستان عزیز، کجا به سلامتی؟”

-”کاکام می بینی که آمده ایم داخل کافی شاپ”

 

-”که چه کار کنید؟”

-”که اشکنه بخوریم؟”

 

-”وا مگه تو کافی شاپ های مرودشت ، اشکنه هم می فروشند؟”

-”تو که می دانی، چرا دیگر سوال می کنی؟ آدم می آید تو کافی شاپ که کافی (Coffee)، بخورد دیگر.”

 

-”این را که می دانم، پس چرا شما برای خوردن اشکنه به این جا آمده اید؟”

 

خدایا توبه، من واقعا فلسفه ی خلقت برخی موجودات را نمی دانم، یکیش هم همین پشه های پا بلند، در ذهنم، داشتم با خدا سر آفرینش برخی مخلوقات بحث می کردم که شهرام خان دعوا را کوتاه کرد و پرسید:

“آقایان چی میل می فرمایید؟”

من : “اسپرسو”

 

کاکام: “دوبل باشه”

شهرام: “کاکام تو اسپرسو دوبل می خوری؟”

 

کاکام : “نه من کافی گلاسه می خورم”

شهرام : “پس چرا گفتی دوبل؟”

 

کاکام: “برای پروفسور گفتم”

من: “ای خدا، این کاکام امروز کجا بود؟”

 

مدتی سر میز نشستیم، در این فاصله کاکام، قبض موبایلش را از توی جیبش در آورد و گفت:” پروفسور یک نگاهی به این قبض بینداز”

قبض را گرفتم و با دقت خواندمش:

 

-قبض ۷-۹۴

-آبونمان:۶۳۰۰

 

-مکالمه: ۲۲۷۱۹۴

 -پیام کوتاه:۱۳۳۵۰

 

-هزینه ها: ۳۰۰۰

 -سرویس ارزش افزوده: ۱۰۰۰

 

-صورتحساب: ۲۵۰۸۴۴

 -مالیات: ۲۲۵۷۶

 

 -بدهی: ۳۵۳

-درآمد عمومی دولت: ۱۵۰۰

 

-کسر هزار ریال : ۲۷۳

-قابل پرداخت: ۲۷۵۰۰۰

 

گفتم: “خوب، منظور؟”

گفت: “پروفسور، بلانسبت، شما اقتصاد خوانده اید؟”

 

گفتم: “ آره، مگه چطور؟”

گفت: “خداوند عمه ی کینز و سایر علمای اقتصاد را بیامرزد، مرد حسابی در سال ۱۳۷۸، من بابت خرید سیم کارت، ۵۰۰۰۰۰ هزار تومان به شرکت مخابرات پرداخته ام که با محاسبه ی تورم فعلی، حداقل برابر با ۲ میلیون تومان امروز بوده است. با بهره ی ۲۴ درصدی بانک ها، بهره ی این ۲ میلیون تومان، ماهیانه چهل هزار تومان می شود. خود شرکت مخابرات، وقتی دید اپراتورهای ایرانسل و رایتل، سیم کارت مفتی به مردم می دهند، اعلام کرد:”این ۵۰۰ هزار تومان، سپرده ی مردم نزد مخابرات تلقی می شود که برای شان سهام قابل عرضه در بورس، صادر می کنیم تا بتوانند از سودش برخوردار شوند” که خبری نشد، حالا سهام مان را نداده اند، نوش جانشان، سود این ۱۶ سال را هم نداده اند، فدای سرشان، نمی دانم دیگر آبونمان چه صیغه ای است؟

 

مکالمه و پیام کوتاه قبول، آن آیتم هزینه ها یعنی چه؟ بعد سرویس ارزش افزوده چه معنی می دهد؟ یعنی مالیات افزوده بر صحبت تلفنی؟ بعد این ها را جمع زده اند، شده صورتحساب، آن وقت از این صورتحساب دوباره مالیات گرفته اند؟ جالب است از مالیات بر ارزش افزوده هم مالیات گرفته اند. دوباره یک مبلغی اضافه کرده اند تحت عنوان « درآمد عمومی دولت»، نمی دانم این را کجای دلم بگذارم؟ این دیگر یعنی چه؟ اگر مالیاتی بوده که دوبار گرفته اند، مالیات بر مالیات هم که گرفته اند، درآمد عمومی دولت دیگر چیست؟ اصلا ببینم شرکت همراه اول با این درآمد حدود ۷۰ میلیارد روزانه اش، باید مالیات بدهد یا من مصرف کننده؟”

 

در همین حین، سینی سفارشات ما را سر میز گذاشتند، من و شهرام، داشتیم به قبض تلفن همراه کاکام نگاه می کردیم،

 

کاکام گفت: “ اینا، فنجان قهوه خوری است یا انگشتانه ی مادر بزرگم؟”

 

این را گفت و جفت فنجان های اسپرسو را سر کشید، بعدش هم، لیوان کافی گلاسه را روانه ی خندق بلا کرد و گفت: “ آخیش جیگرم حال اومد، شما چه جوری ایی اسپرسو، زهر ماری را می خورین؟”

 

گفتم: “شهرام، ایی کاکام تا منو دیوونه نکنه، ول کن نیس، باید برم خونه، سرم درد می کنه، دیشب هم نخوابیدم، خیلی خسته م”

 

برگشتم خانه و دیدم، گاهی وقتا، افرادی هم پیدا می شوند که مثل کاکام، حواس شان جمع است و گرچه فریادشان به جایی نمی رسد، اما به هر حال، مسئولان عزیز هم متوجه خواهند شد که:

 

“هر بیشه گمان مبر که خالی است

شاید که پلنگ خفته باشد”

 

پاورقی:

-قبوض آب، برق، گاز و تلفن ثابت هم ظاهرا، به هکذا


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر