۱۳:۴۱:۰۰ - سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴
ما اجازه نمی دهیم
سلام مرودشت– سمیه رعیتی- آرام آرام قدم برداشت تمام توانش را جمع کرده است در اندیشه ی فریبی دیگر است. دیروز در پشت در های بسته ی مرزهای کشورم جسم مان را هدف گرفت و امروز بر بالای پشت بام خانه هایمان روح و ذهن مان را نشانه گرفته است. نرم نرمک آمد همانند ماری

سلام مرودشت– سمیه رعیتی- آرام آرام قدم برداشت تمام توانش را جمع کرده است در اندیشه ی فریبی دیگر است. دیروز در پشت در های بسته ی مرزهای کشورم جسم مان را هدف گرفت و امروز بر بالای پشت بام خانه هایمان روح و ذهن مان را نشانه گرفته است.

نرم نرمک آمد همانند ماری خوش خط وخال زیبا وفریبنده پیش آمد تا مهمان ناخوانده ی خانه هایمان شود با گفتار و تصاویر دل فریبش برخی ذهن ها را متوجه خود ساخت اکنون نبردش را با اعتقاد و عقایدمان آغاز کرده است به این گمان که مردم سرزمین من اکنون دیگ آنقدر سست و بی اراده شده اند که آماده پذیرش هر گوته شرط و خواسته ای از سمت آنان هستند.

با خود اندیشید اگرآنان را دردر حصار سختی و مشکلات به دام بیاندازم قطعا خواهم توانست به اهدافم برسم اما(زهی خیال باطل)

او نمی دانست که مردم سرزمین من مصداق بارزایثار و مقاومتند

اینان فرزندان همان دلیر مردان و شیر زنانی هستند که جان خود را نثار کردند تا در بند اسارت ظلم و ستم نباشند مردم سرزمین از نسل مردان مردی هستند چون صیاد شیرازی-مهدی سجادیان-ولی نوری و…..

از نسل دلیر مردانی که به وقتش سلاح قلم در دست داشتند ومشق عشق به فرزندان وطن می دادند و به گاه نبردسلاح جنگ را برگزیدندو شهادت را انتخاب کردند شهیدانی چون سیروس برزگر-خانمیرزا استواری و….

دشمن فراموش کرده است که ملت ایران بیدی نیست که به این بادها بلرزد

خاطره ایثار و مقاومت و ایستادگی مردم وطنم را فراموش کرده است که چطور در هشت سال دفاع مقدس کوچک وبزرگ زن ومرد استوار ایستادند اما یک وجب از خاک کشورشان را تقدیم دشمنان نکردند؟

مشتهای گره شده ی جوانان و سالمندان مان را بعد از فتنه سبز به یاد نمی آورند که چگونه دشمان دوست نما را سرکوب کردند؟

برایمان گزینه های روی میزشان را برشمردند و ندانستند که گزینه های روی میز ما بیش از آن چیزی است که در فکر و اندیشه شان جای گیرد.

تحریم ها فشارهای اقتصادی و سیاسی تورم و…همه را بهانه هایی دانستند برای شرط وشروط های مذاکره به این امید پیش آمدند و پای میز مذاکره حاضر شدند که اکنون دیگر مردم ایران آنقدر در فشارسختی و مشکلات وچارچوب تحریم ها به ستوه آمده اند که مجبور به پذیرش تمام خواسته های ما هستند.

حال من به این دشمن فراموش کار و حیله گر می گویم اگر جنگ و نبرد هشت ساله کشورم را ویران نمود اما دست به  دست هم دادیم و آبادتر از قبلش نمودیم. ای حیله گر بزرگ تاریخ! نا امید که شدی جنگ نرم را با نگرش وعقاید جوانان میهنم آغاز کردی به این خیال که اگر اعتقادشان را بگیری و الگوی زندگی شان را عوض کنی موفق به استثمار مرزهای وسیع کشورم خواهی شدبازهم غافل شدی و ندانستی که هنوز کسانی هستند که با نثار جان خودنام وطنم را بر قله افتخار جهان فریاد می زنند.

دلیر مردانی چون شهید مصطفی احمدی روشن رفتند تا ایران سربلند وجاودان بماند. دشمن بداند که اگر چه من سلاح در دست ندارم اما قلمی دارم آتشین تر از سلاح هسته ای پس چرا از نیروگاه های هسته ای کشورم هراس دارید؟

در اندیشه ی حیله های دشمن بودم لحظه ای با خود اندیشیدم حال که دشمن گمان میکند مردم سرزمین من از شرایط موجود ناراضی و ناخشنود هستند و تصمیم گرفته است مذاکرات هسته ای را با شرط ها و خواسته های خود پیش ببرد و با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در خصوص شش اصل گزاره برگ ملی که می گوید شرط هرگونه توافق هسته ای رعایت اصول زیر می باشد:

اصل یک:تمام تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران باید یکجا و هم زمان با امضاء توافقنامه کاملا لغو(نه تعلیق) شود.

اصل دوم:دستاوردهای هسته ای در حد نیاز های کشور باید حفظ وتقویت شود.

اصل سوم: هیچ مانعی برای استمرار تحقیقات و پیشرفت های علمی و فنی در امور هسته ای و هیچ محدودیتی برای دانشمندان مربوط وجود نداشته باشد.

اصل چهارم: هیچ نظارتی فراتر از مقررات و عرف بین المللی اعمال نشود.

اصل پنجم: هیچ گونه نظارت واعمال محدودیت بر نیرو های مسلح و مراکز نظامی و امنیتی پذیرفته نیست.

اصل ششم: توافق هسته ای باید بازگشت پذیر باشد و در صورت نقض عهد دشمن ما هم بتوانیم به شرایط قبل از توافق بازگردیم.

فکر کردم پس چه بهتر است من هم در راستای حمایت ازاین اصول و تایید سخنان رهبرم قدمی هر چند کوچک برداشته و گوشه ای از نظرات مردم شهرم را انعکاس دهم تا دشمن بداند اندیشه اش خیال خامی بیش نیست.

به سراغ همشهریانم رفته واز آنان میپرسم:

نظر شما در ارتباط با گزاره برگ ملی و حمایت از سخنان رهبر فرزانه ایران چیست؟

آیا با در خواست دشمن مبنی بر بازدیدازمراکزهسته ای وپایگاه های نظامی کشور موافق هستید؟

نظرتان در ارتباط با برقراری ارتباط با آمریکا چیست؟

و سوالاتی از این قبیل که ذهنم را مشغول خود کرده است. وقتی به سراغ مردم کوچه و بازار می روم، ابتدا گوشه ای از مشکلات- سختی ها تورم وتحریم ها را برایشان بازگو می کنم ودر آخر می پرسم: با تمام این مشکلات هنوز هم نظرتان همان است که گفتید؟ در بین تمام حرف هایی که شنیدم مواردی بود بسیار تآمل برانگیز که اگر دشمن کمی به این حرفها فکر کند خود نتیجه مذاکره را پیش بینی خواهد کرد.

در پیاده روخیابان می رفتم پیرزنی را دیدم که گوشه ای نشسته و نایلون پر از دارویی در دستش بود.سلامی داده و کنارش نشستم گفتم مادرجان کمک نمی خواهیدگفت: نه دخترم منتظر پسرم هستم تا بیایدبا او کمی حرف زدم و او هم با من درد و دل کرد از بیماری و گرانی داروهایش گفت.از او پرسیدم با تمام این سختی ها باز هم آیا حاضرید در این شرایط زندگی کنید یا دوست دارید وضعیت بهتری پیش آید؟

جوابی که به من داد باعث تعجبم شد وبعدکه فکر کردم دیدم مردم سرزمین من در هرسن و سال و موقعیتی که باشند کشور شان آنقدر برایشان ارزشمند است که بی اعتنا  به مسائل و اخبار روز نیستندحتی اگر پیرزنی کم سواد وبیمار باشد.

پیرزن در جواب سوالم گفت: دخترم درست است که گرانی است و مشکلات مردم زیاد است اما آمریکا فکر میکند با تحریم می تواند هر خواسته ای داردبه ما تحمیل کند من حرفهای آقا خامنه ای را از تلویزیون شنیدم آمریکا غلط میکند، من هم اجازه نمی دهم  کسی در مورد کشورم تصمیم بگیرد. از پیرزن خداحافظی کرده و به راه افتادم.

 باافراد زیادی صحبت کردم جوانی را دیدم که ظاهری غلط انداز داشت با موهای فشن و لباس هایی که اصلا مناسب یک پسر نبود. جلوتر رفتم نگاهی به او کردم و گفتم: ببخشید! می توانم یک سوال از شما بپرسم؟ جوان گفت: بله در خدمتم خانم .و من هم مسقیم و بدون مقدمه به سراغ اصل مطلب رفتم. پرسیدم شما می دانید گزاره برگ ملت چیست؟

گفت کاملا نه ولی فکر می کنم در ارتباط با مذاکرات هسته ای باشد. جوان پرسید: شما کی هستید؟ گفتم من یک خبر نگارم و در ارتباط با همین موضوع در حال تهیه یک گزارش هستم.

برایش توضیح دادم که مقام معظم رهبری چه فرموده اند و برخی از شهر ها هم برای حمایت از سخنان ایشان و شش اصل ذکر شده برگه هایی تهیه کرده اندو زیر شش اصل را امضاء نموده تا حمایت خود را از آن اعلام کنند.حالا نظر شما چیست؟ آیا  ادامه ی این روند و قبول خواسته های آمریکا و طرف مذاکره به نفع کشور نیست با وجود این همه مشکل و معضلی که وجود دارد اگر تحریم ها برداشنه شود وارتباط با آمریکا بر قرارشود شرایط زندگی مردم تغییر نخواهد کرد؟

در پاسخ به سوالم گفت: نمیدانم نظرخودت چیست؟ اما من به عنوان یک جوان ایرانی هیچ گاه این خواسته ها را نخواهم پذیرفت و اجازه نخواهم دادکه با دانشمندان ما مصاحبه کنند و یا بازدید از مراکز هسته ای و نظامی صورت گیرد. مجددا پرسیدم: چرا مگر چه اشکالی دارد اگر آنها به توافقات خود عمل کنند ما هم به آنها امتیازاتی  دهیم؟

جوان پاسخ داد: من هیچ گاه اخازه نمی دهم کسی واردحریم خصوصی زندگی و خانه ام شود، پس در مورد کشورم هم چنین اجازه ای نمی دهم چون وطنم خانه ی من است و حریم امن زندگی من و اعضای خانواده ام است. اگر امروز به آنان چنین اجازه ای دهیم قطعا در آینده خواسته های دیگری دارند تا جایی که می خواهند مثل گذشته کشور من را تحت سلطه خود در آوردند. ما مردم ایران زیر بار سلطه هیچ کس نخواهیم رفت. این را قبلا هم ثابت کرده ایم؛ ما آزاده ایم و آزاد زندگی می کنیم و خودمان از پس نیازهایمان بر می آییم.

شنیدن چنین جملاتی از آن جوان شاید بعید و به دور از ذهن بود اما ثابت می کند مردم ملت ما با هر دیدگاه ودر هر جایگاهی که باشند، عزت و آزادگی سرزمین شان لز همه چیز برایشان مهم تر است.

جملاتی از این قبیل زیاد شنیدم که همه حاکی از عشق به وطن بود.

پیرمردی در جوابم یک جمله کوتاه گفت که تمام مطلب را می رساند.

پیرمرد گفت: زهی خیال باطل! پرسیدم: پدر جان این جمله یعنی چه؟ گفت: آمریکا در این خیال خام بماند که سرزمین آبا و اجدادی مان را با آنها تقسیم کنیم.

حال که تمام جمله های همشهریانم را می خوانم، افتخار میکنم که ایرانی ام و افتخاری بزرگ تر که گر چه در شهری هرچند کوچک اما با مردمانی آگاه و هوشیار زندگی می کنم.

پس ما مردم مرودشت یک صدا فریاد می زنیم ایران را آزاد و سربلند می خواهیم بدون هیچ قید و شرط نا مشروعی، از سمت دشمنان فریبکار و حمایتمان را از رهبر فرزانه و حکیم خود اعلام می کنیم.

 IMG-20150628-WA0006

IMG-20150628-WA0007

IMG-20150628-WA0005 IMG-20150628-WA0008


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر