۵:۴۱:۴۸ - چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۳
اندر ماجرای جنگ سعدی شیرازی و ایزاک نیوتن بر سر برگ چغندر و این که جوان خوب، همانا جوانی است که سر به زیر باشد و مابقی قضایا…
تحلیل های آبکی، علی کشاورزی-  خدا بیامرز سعدی علیه الرحمه، یک روز که از اویاری مزرعه زردک و چغندر بر می گشته، به کشف بسیار مهمی در فیزیک کوانتوم اجتماعی نایل می آید و آن این که « اگر آبی را که در سر چشمه می توان با بیل بست، نبندید، در پایین دست، با

Untitled

تحلیل های آبکی، علی کشاورزی-  خدا بیامرز سعدی علیه الرحمه، یک روز که از اویاری مزرعه زردک و چغندر بر می گشته، به کشف بسیار مهمی در فیزیک کوانتوم اجتماعی نایل می آید و آن این که « اگر آبی را که در سر چشمه می توان با بیل بست، نبندید، در پایین دست، با فیل هم نمی توانید آن را ببندید» خوب به این کشف دقت کنید و آن را با کشف نیوتن مقایسه کنید، ایزاک نیوتن روزی زیر سایه ی درخت سیبی غنوده بود و دید که یک سیبی ناغافل، فرتی افتاد روی زمین، سیب را برداشت و گاز آبداری به آن زد و از خودش پرسید: «چرا این سیب سر پایینی آمد و سر بالایی نرفت؟» بعد به این نتیجه رسید که حکما چیزی آن را به سوی خودش می کشد که همانا گراویتی یا جاذبه است. منتهای مراتب این خارجی ها صاحاب دارن، تا یک کشفی می کنند،‌ کلی پیامد فلسفی، علمی، کاربردی، دنبالش قطار می کنن، اما ما فلک زده ها چی؟ هیچی، وقتی کشف بزرگی می کنیم، هم وطنان مان، فقط به ریش مان می خندند!!!

 

اگر این جناب سعدی در فرنگ بود، می دانید برای همین کشفش چند تا نوبل برده بود؟ بر اساس همین کشف چندین دکترین ساخته و پرداخته می شد؟ برایش حداقل صد فیلم برنده ی اسکار می ساختند، فلک زده یک فرمایشی داد و رفت و هیچی به هیچی!!!

 

حالا پس از قرون بسیار چرا من به یاد این کشف سعدی افتادم، دلیل دارد:

 

دلیلش این است که آیا:

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید که اگر به هر شهروند مرودشتی فقط و فقط سی سانتی متر مربع فضای ورزشی اختصاص داده شود، با این جمعیت بالغ بر ۱۳۳ هزار نفری، حداقل به چهار هکتار فضای ورزشی نیاز است؟

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید، سی سانتی متر مربع فقط جای ایستادن یک انسان است؟

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید ساختن یک زمین والیبال معمولی یا والیبال ساحلی چند خرج دارد؟

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید ساختن یک زمین گل فنی چند خرج دارد؟

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید ساختن یک زمین تنیس چند خرج دارد؟

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید ساختن یک زمین برای مجموعه ی دو و میدانی ( شامل پیست مسابقات دو، محل پرش طول، محل پرتاپ وزنه و دیسک، محل پرتاب نیزه) چند خرج دارد؟

-تا حالا با خودتان فکر کرده اید ساختن یک پیست موتور سواری چند خرج دارد؟

مطمئن هستم تا حالا با خودتان فکر نکرده اید، چون ما ملتی هستیم که اصولا اهل فکر کردن نیستیم.

 

************

 

خوب زمین والیبال با محل تماشاچی هایش چه قدر باید باشد؟ ۲۰۰ متر خوب است؟

زمین گل فنی؟ ششصد متر خوب است؟

زمین تنیس؟ ۲۰۰ متر خوب است؟

زمین دو و میدانی؟ پنج هزار خوب است؟

پیست موتورسواری؟ ۴ هکتارخوب است؟

مرودشت به چند تا زمین والیبال نیاز دارد؟ من می گویم حداقل بیست تا ( یعنی ۴۰۰۰ متر مربع)

به چند زمین تنیس نیاز دارد؟ آن هم حداقل ۲۰ تا ( یعنی ۴۰۰۰ متر مربع )

به چند زمین گل فنی نیاز دارد؟ حداقل ۲۰ تا ( یعنی ۱۲۰۰۰ متر مربع )

به چند زمین دو و میدانی نیاز دارد؟ حداقل ۴ تا ( یعنی ۲۰۰۰۰ متر مربع)

و در نهایت یک پیست موتور سواری آن را کفایت می کند؟ (یعنی ۴۰۰۰۰ هزارمتر مربع)

از پیست موتورسواری که بگذریم چون می تواند در اراضی بی کیفیت و شور و دور از شهر احداث گردد، برای سایر ورزش ها کلا به ۴۰۰۰۰ متر مربع زمین داخل محدوده ی شهری نیاز است.

 

در این شهر، که هر شخص یا جریانی برای خودش یک پروژه ی زمین خواری راه می انداخته است باشد، آیا اختصاص دادن چهار هکتار زمین، برای نوجوانان و جوانان این شهر، کار نا ممکنی است؟

 

در شهری که … استغفراله … هیچی بابا، این قلم ما هم انگار دلش می خواهد هی از مسیر صبر و تحمل خارج شود.

 

دوستی داریم که ساکن یکی از شهرهای یکی از کشورهای افریقایی است، او می گوید در آن شهر، شهرداری بر اساس طرح جامع و تفضیلی، مناطقی را به فضای سبز اختصاص داده است که باید صرف ساخت فضای سبز شهری شود، اما برخی پرسنل شهرداری و برخی افراد ذی نفوذ شهر، این اراضی را تصرف فرموده و کاربری آن ها را به مسکونی و تجاری تغییر داده اند و در آن شهر آب از آب تکان نخورده است. (الباقی علی العهده الراوی)

 

حالا دور از جان و بلا نسبت برای این که چنین اتفاقی در شهر ما نیفتاده باشد است، آیا واقعا اختصاص چهار هکتار زمین برای ورزش یکصد و سی هزار نفر امر غیر ممکنی است؟ گفتیم که به ازای هر نفر سی سانتی متر مربع، یعنی سه نفری یک متر مربع!!!

 

ای مسئولان ورزش شهر، ای مسئولان پرورش شهر، ای مسئولان امور فرهنگی شهر، ای مسئولان انتظامی شهر، واقعا این کار شدنی نیست؟

 

شاید تاکنون ارزش این کار را مورد بررسی قرار نداده ایم؟ برای این بدانیم این کار چه ارزشی دارد ابتدا باید به چند پرسش پاسخ دهیم:

 

جوان چه خصوصیاتی دارد؟

جوان تازه از پیله ی کودکی بیرون آمده و برای خودش در حال کسب موقعیت است، او می خواهد دیده شود، نیاز به ابراز وجود دارد و برای همین هم هست که اغلب رفتارهای احمقانه ای از او سر می زند و کیست که مدعی شود در آغاز جوانی از او رفتار احمقانه ای سر نزده است؟

 

جوان دوست دارد قدرت بدنی، سخنوری، حاضر جوابی، زیبایی، استقلال و هنرهایش را به نمایش بگذارد.

 

علاوه بر ویژگی های روحی و روانی، فعالیت غدد داخلی نیز بر رفتارهای او اثر می گذارند که مهم ترین آن ها در پسرها هورمون تستوسترون و در دخترها، استروژن و پروژسترون است که اگر این هورمون ها را به مرده تزریق کنی،‌ بلافاصله حداقل پنجاه متر از جا می جهد، به قول مش قاسم « دایی جان ناپلئون» ماخودمان یک همشهری داشتیم، که هر وقت می مرد، یک سی سی تستوسترون تزریق می کرد ، فوری زنده می شد و دوباره صد سال زندگی می کرد!!! یک همچین خاصیتی دارد این هورمون های جوانی!!!

 

اگر انصاف داشته باشیم باید اذعان کنیم که جوان های ایرانی یا خیلی نجیب اند یا خیلی افسرده، وگرنه جوانی که بمب انرژی است، واقعا قابل مهارکردن نیست.

 

به نظر من جوانی که موتورسیکلت سوار نشود و ویراژ ندهد و تک چرخ نزد، مشکل روحی روانی دارد.

جوانی که اهل درگیری فیزیکی و خرد کردن فک و دنده ی رقبا نباشد، اصلا یک جای کارش عیب دارد.

جوانی که اهل خودنمایی و مطرح کردن خودش نباشد و قدرت و زیبایی خودش را عرضه نکند، اصلا جوان نیست.

یک لحظه درنگ، قبل از این که پیش خودت فکر کنی که این تحلیل گر آبکی یا سرش ضربه خورده یا با عزیزان شیشه ای حشر و نشر به هم زده، لختی سیم برق به دهان بگیر تا من دو شاخه را به پریز بزنم.

 

ما باید چه کنیم؟

جوان، جوان است با این ویژگی هایی که گفتم و روانشناسان و جامعه شناسان، بس بهترش را می دانند و می گویند ، اگر خوش تان نمی آید لازم است فکری به حال خودتان بکنید چون نیروی جوان یک جامعه، سیل سهمگینی است که تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را در می نوردد و تحت تاثیر خودش قرار می دهد.

 

اما این جور هم نیست که نشود چاره ی این سیل را کرد، کشورهای دیگر هم با این پدیده رو به رو هستند، اما به جای ایجاد و استقرار اموری که تجربه ی سی و اندی ساله، ناکارآمدی شان را در حل ریشه ای معضلات اجتماعی نشان داده است، طریقی دیگر پیش گرفته اند، به این شکل که آمده اند مطابق با نیازهای روحی و روانی و جسمی جوانان، برای شان برنامه ریزی کرده اند:

 

-پسرم دلت می خواهد تک چرخ بزنی؟ مثل روانی ها، ویراِژ بدهی؟ اگزوز موتورت را برداری و به ساکنان کهکشان راه شیری بفهمانی که موتور داری و موتورسواری بلدی؟ دلت می خواد موقع موتور سواری غو* بکشی؟ اشکالی ندارد، این تو و این موتور و این عرصه ی دفع انواع انگل و کرم!!! اما نه در خیابان و جاده، بلکه در این پیست موتورسواری که مطابق با استانداردهای ایمنی برایت فراهم کرده ام. پسرکم هر چی دلت می خواهد ویراژ بده و تک چرخ بزن تا دنده ات کش بیاد.

 

-قلدری؟ شعبون بی مخی؟ فکر می کنی بابا شملی؟ خودت را با قیصر عوضی گرفته ای؟ یا فکر می کنی داش اکلی؟ اشکالی نداره پسرم این تو و این رینگ بوکس و کیک بوکسینگ و تشک کشتی و جودو و تکواندو … حالا این قدر لنگ و لگد کن تا دنده هایت نرم شود.

 

-اهل هیجان و بالا بردن آدرنالین هستی؟ این امکانات شهربازی و پرش از ارتفاع و گلایدر و چه و چه و چه

-اهل رقابتی؟ می خواهی خودت را نشان بدهی؟ این تو این زمین دو و میدانی و پرتاب وزنه و دیواره ی صخره نوردی و پیست اسب دوانی…

-اهل هنری؟ این سالن و این امکانات ذیربط در خدمت شما…

 

-خلاصه چه پسر، چه دختر، این هدیه من است به تو برای تخلیه ی انرژی هایت و ارضای نیازهای روحی و روانی ات،‌ در عوض در محیط های اجتماعی و مدارس و دانشگاه و خیابان و پیاده رو و مراسم و کارناوال ها و محیط کار، آدم باش،‌ مثل کره ی آدم برو و مثل کره ی آدم بیا.

 

اگر ما وظیفه ی خود را انجام ندهیم، چه می شود؟

ما چه کار می کنیم؟ هیچی خاله واله، امکانات ورزشی که اصلا و ابدا، امکانات فرهنگی که خدا نکنه، امکانات هنری که استغفراله، اما خدا برکت بده به آدم هایی که تخصصشان گیر دادن است، الحمد و لله جوان های عزیز هیچ از این بابت کم ندارند.

 

نتیجه چه می شود؟ این می شود که به قول آن بزرگوار: «واقعیت های اجتماعی را اگر از در برانید، بی شک از پنجره وارد می شوند»یعنی تا حدی فارسی اش این می شود که حکیم توس فرموده است: «نهانی بتر ز آشکارا شود» جوانی که نتواند در پیست موتورسواری خود را بنمایاند، در خیابان دست به این عمل می زند و خود یا دیگری را بیچاره می کند. آن که نتواند در عرصه ی ورزش، قدرت خود را به نمایش بگذارد، در درگیری های خیابانی ظاهر می شود و ماجرای قتل و قصاص دیگری را رقم می زند، تمام رفتارهای بزهکارانه ی جوانان و نوجوانان و نا به هنجاری های اجتماعی آن ها ریشه در این دارد که ما برنامه ریزان نتوانسته ایم سیل هیجانات جوانی ایشان را در مسیری درست کانالیزه کنیم. (حال کردین چه جوری خودم را آوردم جزو برنامه ریزان مملکت؟ هیچکی نفهمید؟ فهمید؟)

 

ما که این قدر دم از پهلوانی و جوانمردی و عیاری می زنیم؟ چه قدر این فضا را برای جوانان ایجاد کرده ایم؟

نتیجه آن می شود که تاکنون شده، یعنی این که آمار جرم و جنایت، روز به روز فزونی می یابد، با آن که تعداد مراکز ترک اعتیاد و کمپ های اردوگاهی و انجمن های NA صدها برابر مراکز ورزشی و فرهنگی است اما متاسفانه روز به روز تعداد معتادان فزون تر، سن ابتلا به اعتیاد کمتر و نوع مواد مخدر متنوع تر و خطرناک تر می شود و در پی این ماجرا،‌ نا امنی اجتماعی و گسست زندگی ها و هزاران فاجعه ی دیگر را شاهدیم.

 

در کشور هند، در روز خاصی مردم دور هم جمع می شوند و روی یک دیگر رنگ می پاشند، در اسپانیا و ایتالیا به سوی هم گوجه فرنگی پرتاب می کنند و در چند کشور دیگر روی هم دیگر آب می پاشند، در برخی کشورها مردم با بالش به جان هم می افتند، قطعا کار آن ها آن ها نه جرم است و نه غیر قانونی. این ها ترفندهای تخلیه ی انرژی جامعه است.

 

افسردگی و در پی آن پناه بردن به مواد مخدر و الکل از پیامدهای گریزناپذیر تصمیمات افراد خوش سلیقه ای است که به قول رضا مارمولک « جوانی خودشان را فراموش کرده اند».

 

جوان هایی را که می توان سرشان را به افسار ورزش مهار کرد، اگر به امان خدا ول کنید منتظر لگد پرانی آن ها در مرتع نا بهنجاری های اجتماعی باشید.

 

حالا برگردید به لحظه ای که جناب سعدی از آبیاری مزرعه ی زردک و چغندرش برگشته، متوجه عمق مطلب و کشف بزرگ سعدی شدی کاکا؟ فهمیدی که با پول دیه ی یک قتل خیابانی می توان در این شهر چه امکانات ورزشی ساخت؟ فهمیدی که که اگر مرودشت از الگوی کشوری تبعبت کند، حداقل دارای پنج هزار معتاد رسمی است و اگر هزینه ی اعتیاد روزانه ی هر معتاد را به طور متوسط پنج هزارتومان فرض کنیم، روزانه بیست و پنج میلیون تومان و هفتگی یکصد و هشتاد میلیون تومان و ماهیانه هفتصد و پنجاه میلیون تومان و سالانه نه میلیارد تومان در این شهر خرج دود و دم این عزیزان است؟ با این پول چه امکانات ورزشی که می توان ساخت؟ (عاقلان دانند که من حداقل حداقل ها را گرفته ام و گرنه تعداد معتادان این شهر کمتر از ده هزار نفر نیست و خرج معتادها هم کمتر از ده هزار تومان نیست که خرج سالیانه ی آن ها بالغ بر سی و شش میلیارد تومان می شود)، البته به این ها اضافه کنید مسایل بهداشت جسمی و روانی جامعه و گسست خانواده ها و ناامنی اجتماعی و هزار کوفت و زهر مار دیگر!!!

 

من حاضرم یک زمین والیبال را با حداکثر دو میلیون تومان تجهیز کنم، زمین تنیس هم با همین رقم، زمین دو و میدانی حداکثر با سه میلیون تومان، زمین گل فنی هم در همین حدود، پیست موتور سواری هم حداکثر با پنج میلیون تومان، بنابراین سرجمع این شهر به مبلغ یکصد و شصت میلیون تومان بودجه برای آن چه بر شمردیم نیاز دارد، یعنی واقعا این بودجه در شهر پیدا نمی شود؟ مطمئن باشید این بودجه ورزشی، هزینه نیست، بلکه سرمایه گذاری بزرگی است برای سلامت و امنیت همه جانبه ی شهر و شهروندان.

 

پاشو کاکای جونیم، پاشو عمرم، پاشو جونم، مدیریت تو هم دایمی نیست ها، پاشو تا دیر نشده یه فرکی** سی بچه های ایی آبادی بکن، یا علی بگو و پاشو و باور داشته باش که این چهار هکتار زمین ورزشی در این شهر، سلامت روانی جوانان و نسل آینده را تضمین می کند. آقایان مسئول ، در عرصه ی خدمت به بندگان خدا، قصد ندارید با دیگران متفاوت باشید؟ تفاوتی که نام شما را ماندگار کند؟ نه؟ کسی نیست؟ چغندر***؟!!!

——————————————————————————

-* غو: فریاد از ناشی از شادی یا خود نمایی ، غریو

-** فرک: فکر اساسی

-*** چغندر: بر دو نوع است لبو و چغندر قند

منبع: هفته نامه مرودشت

  1. سوگند   آبان ۹, ۱۳۹۳  

    به نظرتان کسی برای نوشته های علی کشاورزی تره خرد می کنه؟ استقامت ایشان در سال ها نوشتن و نقد ستودنی است اما آیا تاثیری هم بر روی مردم و مسئولین داشته؟ من که بعید می دونم

  2. فرزاد   آبان ۱۲, ۱۳۹۳  

    سلام .با تشکر ازاستاد کشاورزی.ولی ایا از فضاهای موجود حداکثر استفاده شده؟
    ایا هر کسی با هر درامدی میتونه ورزش دلخواه خود را انجام بده!
    ایا اصلا با این مشکلات اقتصادی وقتی برای ورزش می مونه ؟


ويژه نامه
تعداد شماره ها: 1
  • دريافت مرودشت
  • آرشيو
  • تازه های خبر
    پیشنهاد سردبیر