محمد حسین خادمی این پیرمرد آسیاب بان می گوید:۸۴ ساله هستم و بیش از ۵۰ سال می باشد که شغلم آسیاب بان است و همیشه هم به شغل خودم که البته شغل تک و استثنایی در شهرستان است افتخارکرده ام.

به گزارش طنین پاسارگاد، وجود آسیاب نشانگر حیات اقتصادی اجتماعی در یک روستا و  یا یک منطقه است و تعداد این آسیاب ها در یک روستا ویا یک شهر  بیانگر سابقه تمدن  و بیانگر اوج شکوفایی این منطقه و عرصه اقتصادی اجتماعی است .

با ورود به تک آسیاب شهرستان پاسارگاد و گفتگو با محمد حسین خادمی این پیرمرد زحمتکش که وی تک آسیاب بان این منطقه می باشد باور کنید تمام مشکلات زندگی فراموش می شود.

ممکن است بارها از روبه روی این آسیاب عبور کرده باشیم و پیرمردی کوچک اندام زحمتکشی را دیده باشیم که در حال فعالیت و آسیاب باشد و شاید هیچ گاه به نقش مهم وی در اقتصاد خانواده ها دقت نکرده باشیم.

محمد حسین خادمی این پیرمرد آسیاب بان می گوید:۸۴ ساله هستم و بیش از ۵۰ سال می باشد که شغلم آسیاب بان است و همیشه هم به شغل خودم که البته شغل تک و استثنایی در شهرستان است افتخارکرده ام.

این آسیاب بان می گوید:اگر یک روز به آسیاب نیایم مشتری هایم به درب خانه ام می آیند و علت نیامدن من را از همسرم سوال می کنند و اگر حالم خوب باشد مرا با ماشین خود سوار می کنند و به آسیاب می آورند تا کارشان را انجام دهم و من هم سعی کرده ام حتی اگر بیماری هم داشته باشم حتما بیایم وکار مردم را رواج بدهم.

حاج محمد می گوید:مشتری های من غالبا قدیمی ها هستند و جوانان کمتر به این آسیاب می آیند و از شهرستان های همجموار هم مشتری دارم.

محمد حسین خادمی از پیرمردهایی است که درتمامی صحنه های سیاسی و مذهبی شهرستان حضور فعال دارد و علت حضورش را اینچنین بیان می کند:حضور بنده در مراسم های مختلفی که در شهرستان برگزار می شود وظیفه شرعی است و می دانم که با حضور من دشمنان نظام ناراحت می شوند،پس چرا حضور نداشته باشم.

حاج محمد  این پیرمرد آسیاب بان هشت پسر دارد که یکی را در راه حفظ نظام جمهوری اسلامی تقدیم کرده است. او پدر شهید عوضعلی خادمی است. از فرزند شهیدش پرسیدیم. او می گوید:پسرم ۱۸ ساله بود که به جبهه رفت و در همان ۱۸سالگی هم شهید شد.

پدر شهید عوضعلی خادمی ادامه می دهد: باور کنید برای یک پدر فرقی بین فرزندانش نیست اما عوضعلی برای من تافته جدا بافته ای بود که خیلی زود از بین ما رفت و خدا را شکر می کنم که با شهادت این اتفاق افتاد. عوضعلی پسر بسیار مودبی بود که به من ومادرش و همه بزرگترها احترام بسیار زیادی قائل می شد.

این پیرمرد آسیاب بان می گوید:زمان جبهه وجنگ برای کسانی که قصد داشتند برای رزمنده ها از این منطقه نان بفرستن آرد گندم را بدون نوبت وبدون هزینه انجام می دادم.

حاج محمد نداشتن فرزند دختر را بزرگترین حسرت زندگی خود می داند و درباره ازدواج جوانان امروز به شدت گلایه منداست ومی گوید:متاسفانه ازدواجهای امروز مثل قدیم نیست و دخترها وپسرها توقعات زیادی از یکدیگر دارند و همین باعث شده است که جوانها به ازدواج رو نیاورند وسن ازدواج بالا برود.

حاج محمد بیماراست او بیماری قلبی و به اقتضای سن ۸۴ ساله اش دارای بیماری هایی می باشد که دیگر نمی تواند کار کند ولی به گفته خودش اگر روزی خانه نشین شود چه کسی چرخ این آسیاب را می گرداند و چه کسی گندم مردم را آسیاب می کند وآرد به مردم می دهد.

حاج محمد هرروز با دوچرخه ای بیست وهشت قدیمی که بیش از بیست سال است تنها وسیله اوست فاصله بین خانه تا آسیاب را می گذراند. او این دوچرخه را رفیق شفیق خود می داند.

این پیرمرد آسیاب بان یک سفارش هم به جوانان دارد:جوانها  اعمال وکارهای خود را از  سراخلاص انجام دهند چرا که اخلاص امروز بسیار  در جامعه کمرنگ شده است.